رمان حامی:)
رمان حامی:)
پارت ۱۲م
از زبان عسل:
وقتی که حامیم رف حساب کنه
ی پسره اومد پشت سرم وایساده بود
اول فک کردم منتظر کسیه
ولی یهو اومد جلوم گفت سلام
دیدم محمد(دوس پسر قدیمیمه)
گفتم لطفا برو
گفت:
نه من باید باهات گپ بزنم
گفتم بس کن نمیخوام
که حامیم اومد و گفت
عسل پاشو بریم من سفاش هامونو
لغو کردم
حامیم دستمو گرفت و رفتیم توی ماشین
حامیم:
هرجا میریم بخدا یکی میادا
عسل:
وای اره
اخرم نشد من حساب کنم
حامیم:
😅
عسل:
میگم بریم خونه؟
حامیم:
بریم
از زبان فرید:
منو علیرضا تو خونه داشتیم پیانو تمرین میکردیم
و بعد یهو برقا رفت
و منتظر حامیم بودیم که بیادش
وقتی حامیم اومد......
این داستان ادامه داره....
پارت ۱۲م
از زبان عسل:
وقتی که حامیم رف حساب کنه
ی پسره اومد پشت سرم وایساده بود
اول فک کردم منتظر کسیه
ولی یهو اومد جلوم گفت سلام
دیدم محمد(دوس پسر قدیمیمه)
گفتم لطفا برو
گفت:
نه من باید باهات گپ بزنم
گفتم بس کن نمیخوام
که حامیم اومد و گفت
عسل پاشو بریم من سفاش هامونو
لغو کردم
حامیم دستمو گرفت و رفتیم توی ماشین
حامیم:
هرجا میریم بخدا یکی میادا
عسل:
وای اره
اخرم نشد من حساب کنم
حامیم:
😅
عسل:
میگم بریم خونه؟
حامیم:
بریم
از زبان فرید:
منو علیرضا تو خونه داشتیم پیانو تمرین میکردیم
و بعد یهو برقا رفت
و منتظر حامیم بودیم که بیادش
وقتی حامیم اومد......
این داستان ادامه داره....
۳.۳k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.