رمان حامی
رمان حامی
پارت ۱۳ م
از زبان علیرضا:
یهو حامیم اومد تو
بعد یهو فرید جیغ کشید
یعنی جوری ترسید که نگم براتون
منم از شدت جیغ اون ترسیدم
حامیم:
وای فرید سکتم دادیاااا
عسل:
وای اره من خیلی ترسیدم
فرید:
وای ببخشید بچه هاا
ترسیدم یه لحظه وقتی حامیم
اومد تو
حامیم:
ای بابااا لو لو خور خورم مگه؟؟😂😂😂
فرید:
😅😂😂😂
عسل:
خب بچه ها شنیدم که
حامیم قراره موزیک جدید بده بیروناااا
فرید:
عه عسل کی بهت گفته؟؟؟
عسل:
اها اصلا تو نمیدونی 😅😮
فرید:
چی؟؟؟؟؟
عسل:
همون دختره که تازه باهاش اشنا شدی دیگه...
فرید:
اها عه تو از کجا میشناسی
عسل:
دیگه اونش بماند بین منو خدا😅🌷🌷🌷
فرید:
ای بابا خب کنجکاو شدم بدونممم
عسل:
بعدا میفهمی
راستی حالا اخلاقش خوبه؟
ازت خوشت اومده؟
یا ازش خوشت اومده؟
فرید:
اره بابا دختره خوبیه
ندونی چقدر دوسم داره هاااا
عسل:
اوه اوه هزار ماشالله
پس مبارکا باشههه
فرید:
خب حالا فاز نگیر 😅
عسل:
باشه😂👏
عسل:
فرید من خیلی واقعا حامیمو دوس دارمااااا
ولی بهش نگووووو
فرید:
اوه اوه
خیر باشه
دخترمون بد جور عاشق شده😂
عسل:
مسخره بازی در نیار فریددد😂😡
(از اونجایی که من و فرید باهم خیلی راحتیم هرچی بخوایم بهممیگیم)
فرید :
باشه ارومباش
حامیم :
بچه ها تو اتاق چی میگید؟؟؟
عسل:
هیچی
حامیم:
بیاید غذا بخوریم که بعدش بریم بیرون
ساعت ۵ صبحم باید پاشیم راه بیوفتیم
بریم تهران کنسرت دارم
عسل:
وای چقدر خوب
بالاخره کنسرت گذاشتی!
حامیم:
بله بله😅👌
فرید:
اقا حامیمممممم
حامیم:
چی شد؟؟
فرید:
بیا تو اتاق ببینم کارت دارم....
حامیم:
باش
حامیم:
جانم اومدم تو اتاق
فرید:
حامیم بد جور عسل دوست داره
بخدا برات نگرانم الان داشت از تعریف
میکرد گفتم خیره گفت مسخره بازی در نیارر فریدددد
حامیم:
میدونمخودم
منم خیلی دوسش دارم خیلی بامزس
فرید:
عهه بد شد که ......
بخدا شما دارید ی کارایی میکنیدا به ما نمیگیددد
حامیم:
😂😂!
این داستان ادامه دارد.......
پارت ۱۳ م
از زبان علیرضا:
یهو حامیم اومد تو
بعد یهو فرید جیغ کشید
یعنی جوری ترسید که نگم براتون
منم از شدت جیغ اون ترسیدم
حامیم:
وای فرید سکتم دادیاااا
عسل:
وای اره من خیلی ترسیدم
فرید:
وای ببخشید بچه هاا
ترسیدم یه لحظه وقتی حامیم
اومد تو
حامیم:
ای بابااا لو لو خور خورم مگه؟؟😂😂😂
فرید:
😅😂😂😂
عسل:
خب بچه ها شنیدم که
حامیم قراره موزیک جدید بده بیروناااا
فرید:
عه عسل کی بهت گفته؟؟؟
عسل:
اها اصلا تو نمیدونی 😅😮
فرید:
چی؟؟؟؟؟
عسل:
همون دختره که تازه باهاش اشنا شدی دیگه...
فرید:
اها عه تو از کجا میشناسی
عسل:
دیگه اونش بماند بین منو خدا😅🌷🌷🌷
فرید:
ای بابا خب کنجکاو شدم بدونممم
عسل:
بعدا میفهمی
راستی حالا اخلاقش خوبه؟
ازت خوشت اومده؟
یا ازش خوشت اومده؟
فرید:
اره بابا دختره خوبیه
ندونی چقدر دوسم داره هاااا
عسل:
اوه اوه هزار ماشالله
پس مبارکا باشههه
فرید:
خب حالا فاز نگیر 😅
عسل:
باشه😂👏
عسل:
فرید من خیلی واقعا حامیمو دوس دارمااااا
ولی بهش نگووووو
فرید:
اوه اوه
خیر باشه
دخترمون بد جور عاشق شده😂
عسل:
مسخره بازی در نیار فریددد😂😡
(از اونجایی که من و فرید باهم خیلی راحتیم هرچی بخوایم بهممیگیم)
فرید :
باشه ارومباش
حامیم :
بچه ها تو اتاق چی میگید؟؟؟
عسل:
هیچی
حامیم:
بیاید غذا بخوریم که بعدش بریم بیرون
ساعت ۵ صبحم باید پاشیم راه بیوفتیم
بریم تهران کنسرت دارم
عسل:
وای چقدر خوب
بالاخره کنسرت گذاشتی!
حامیم:
بله بله😅👌
فرید:
اقا حامیمممممم
حامیم:
چی شد؟؟
فرید:
بیا تو اتاق ببینم کارت دارم....
حامیم:
باش
حامیم:
جانم اومدم تو اتاق
فرید:
حامیم بد جور عسل دوست داره
بخدا برات نگرانم الان داشت از تعریف
میکرد گفتم خیره گفت مسخره بازی در نیارر فریدددد
حامیم:
میدونمخودم
منم خیلی دوسش دارم خیلی بامزس
فرید:
عهه بد شد که ......
بخدا شما دارید ی کارایی میکنیدا به ما نمیگیددد
حامیم:
😂😂!
این داستان ادامه دارد.......
۴.۳k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.