ی خاطره .... :)
ی خاطره .... :)
پریروز تو حموم بودم (خُب من معمولا تو حموم یا کنسرت دارم یا سناریوی عاشقانه اجرا میکنم 😐 چیه کیه که اجرا نکنه واقعا😐 کدومتون تو حموم که میرید ماس وایمیستید در و دیوارو نگاه میکنید 😐) بعد مث همیشه داشتم ی سناریوی جذاب اجرا میکردم که تقریبا ترکیبی از تام سایر و رومئو ژولیت بود ( خلاقیتو دارید 😎😂) وقتی تموم شد یهو شنیدم از بیرون حموم داره صدای دست زدن میاد زیادم بود 😐 بعد یهو داداشم گفت « واقعا بی نظیر بود 😢 تبریک میگم 👏» بابام گفت «پس چطور انشاء نمیتونی بنویسی دیگه انشاهم همینه فقط باید بنویسیش» مامانم گفت «بعد بگو من در اینده نمیدونم چیکاره بشم 😐» من: ... تصمیم گرفتم تا یکی دو هفته دیگه نرم حموم 😐😂
#جذاب #خاص #زیبا #عشق #عاشقانه #عکس_نوشته #تکست_خاص #عکس_پروفایل #تکست_ناب #عشقولانه #تنهایی
پریروز تو حموم بودم (خُب من معمولا تو حموم یا کنسرت دارم یا سناریوی عاشقانه اجرا میکنم 😐 چیه کیه که اجرا نکنه واقعا😐 کدومتون تو حموم که میرید ماس وایمیستید در و دیوارو نگاه میکنید 😐) بعد مث همیشه داشتم ی سناریوی جذاب اجرا میکردم که تقریبا ترکیبی از تام سایر و رومئو ژولیت بود ( خلاقیتو دارید 😎😂) وقتی تموم شد یهو شنیدم از بیرون حموم داره صدای دست زدن میاد زیادم بود 😐 بعد یهو داداشم گفت « واقعا بی نظیر بود 😢 تبریک میگم 👏» بابام گفت «پس چطور انشاء نمیتونی بنویسی دیگه انشاهم همینه فقط باید بنویسیش» مامانم گفت «بعد بگو من در اینده نمیدونم چیکاره بشم 😐» من: ... تصمیم گرفتم تا یکی دو هفته دیگه نرم حموم 😐😂
#جذاب #خاص #زیبا #عشق #عاشقانه #عکس_نوشته #تکست_خاص #عکس_پروفایل #تکست_ناب #عشقولانه #تنهایی
۴.۶k
۲۰ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.