اگر چه سهم من از روزگار ناچیز است
اگر چه سهم من از روزگار ناچیز است
من آن گلم که دلم از بهار لبریز است
زمان سبز شدن نیست،ای شکوفه ی سیب
به راز بسته بیاندیش فصل پاییز است
فقط به سرخی خورشید اشک می ریزی؟
غروب خاطر عشاق هم غم انگیز است
شبی که تکیه به من داد ریشه ها گفتند:
از این تبر بگذر شرط عقل پرهیز است
همیشه لحظه ی دیدار خواب می مانیم
وگرنه عشق در این ماجرا سحر خیز است...
من آن گلم که دلم از بهار لبریز است
زمان سبز شدن نیست،ای شکوفه ی سیب
به راز بسته بیاندیش فصل پاییز است
فقط به سرخی خورشید اشک می ریزی؟
غروب خاطر عشاق هم غم انگیز است
شبی که تکیه به من داد ریشه ها گفتند:
از این تبر بگذر شرط عقل پرهیز است
همیشه لحظه ی دیدار خواب می مانیم
وگرنه عشق در این ماجرا سحر خیز است...
- ۱.۵k
- ۲۱ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط