کاش خیاط بهتری بودی

کاش خیاطِ بهتری بودی
 این تنهایی
 به تنم زار میزند
 و جیب هایش
 بزرگ تر از آن است
 که با دست هایِ من پر شود
 باید از فردا
 کمی بیشتر

 غصه بخورم...!
دیدگاه ها (۵)

می‌خواهمهر صبح که پنجره را باز می‌کنی...آن درخت روبه‌رو من ب...

اگر چه سهم من از روزگار ناچیز استمن آن گلم که دلم از بهار لب...

تا نفس ناگزیر ، با من است، بی تو ماندن را دم نمی زنم !پا به ...

کاش می شد بچگی رازنده کرد کودکی شد؛ کودکانه گریه کرد شعر " ق...

روزی می‌نشینی و با خودت خلوت می‌کنی، پس از سال‌ها و ماه‌ها و...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط