پرش زمانی شرکت
پرش زمانی شرکت
از دید ا.ت
دست تو دست وارد شرکت شدیم هانا تا مارو دید حرص میخورد
_ چه دستات نرمه
+وا مگه دست باید چجوری باشه
_هیچ ولش کن
+باشه
@ام اتفاقی افتاده چرا دست تو دست میاین
_اره ا.ت از این به بعد دوست دختر منه باید بهش احترام بزارید
@چیییییی
+چیییییی ولی من همون رفتار سابق و میخوام لطفا
_ولی ....
+لطفا
+باشه هر جور که میخوای
@یعنی چی ا.ت دوست دختر توعه مگه تو منو دوست نداشتی
_ببخشید من کی همچین حرفی زدم
@ولی
_خفه شو
اگه جرعت کنی بینمون فاصله بیندازی کشتمت کشتنت برام اسونه
@چ.چ.چشم
_خوبه
راستی ا.ت باید یه چیزایی رو برام توضیح بدی بیا ریم دفتر
+چشم
_لبخند
خیلی خوب بگو ببینم قضیه اینکه بابات مامانتو کشته چیه ؟؟؟!!!
+امم خب راستش بابای من مافیا بود و دختر های بی گناه رو بهشون تجاوز میکرد و بعد میزدشون و بعد میکشتشون من و مادرم چون مخالف این کار ها بویم سر این موضوع دعوا کردیم
یه روز بابام در اتاق منو قفل کرد و مانانم از من کمک میخواست هققق ولی چون در قفل بود نمیتوهقق ستم
بعد چند ثانه صدای گلوله اومد هققق فهمیدم بابام مامانمو کشته بعد در اتاق منو هققق باز کرد بابام و من با اون صحنه رو به رو شدم یه سیلی هقق خیلی محکم زدم بهش بعد چند دقیقه منو هم از خونه بیرون کرد من ۳ سال تمام دارم اینجا کار میکنم و الان دوست هقق دختر توام
_ وقتی این حرف ها رو زد خیلی دلم براش سوخت چقدر سختی کشیده رفتم بغلش کردم و ارومش کردم خیلی خب ببخشید ناراحتت کردم
+نه عیب هقق نداره باید می فهمیدی یه روزی دیگه
_ خیلی خب میخوای بخوابی ا.ت ا.ت دیدم خوابیده لبخندی به این کیوتیش زدم اشک هاشو از روی گونش پاک کردم و درازش کردم رو مبل کتمو دراوردم و روش انداختم
۱۲ پارت
از دید ا.ت
دست تو دست وارد شرکت شدیم هانا تا مارو دید حرص میخورد
_ چه دستات نرمه
+وا مگه دست باید چجوری باشه
_هیچ ولش کن
+باشه
@ام اتفاقی افتاده چرا دست تو دست میاین
_اره ا.ت از این به بعد دوست دختر منه باید بهش احترام بزارید
@چیییییی
+چیییییی ولی من همون رفتار سابق و میخوام لطفا
_ولی ....
+لطفا
+باشه هر جور که میخوای
@یعنی چی ا.ت دوست دختر توعه مگه تو منو دوست نداشتی
_ببخشید من کی همچین حرفی زدم
@ولی
_خفه شو
اگه جرعت کنی بینمون فاصله بیندازی کشتمت کشتنت برام اسونه
@چ.چ.چشم
_خوبه
راستی ا.ت باید یه چیزایی رو برام توضیح بدی بیا ریم دفتر
+چشم
_لبخند
خیلی خوب بگو ببینم قضیه اینکه بابات مامانتو کشته چیه ؟؟؟!!!
+امم خب راستش بابای من مافیا بود و دختر های بی گناه رو بهشون تجاوز میکرد و بعد میزدشون و بعد میکشتشون من و مادرم چون مخالف این کار ها بویم سر این موضوع دعوا کردیم
یه روز بابام در اتاق منو قفل کرد و مانانم از من کمک میخواست هققق ولی چون در قفل بود نمیتوهقق ستم
بعد چند ثانه صدای گلوله اومد هققق فهمیدم بابام مامانمو کشته بعد در اتاق منو هققق باز کرد بابام و من با اون صحنه رو به رو شدم یه سیلی هقق خیلی محکم زدم بهش بعد چند دقیقه منو هم از خونه بیرون کرد من ۳ سال تمام دارم اینجا کار میکنم و الان دوست هقق دختر توام
_ وقتی این حرف ها رو زد خیلی دلم براش سوخت چقدر سختی کشیده رفتم بغلش کردم و ارومش کردم خیلی خب ببخشید ناراحتت کردم
+نه عیب هقق نداره باید می فهمیدی یه روزی دیگه
_ خیلی خب میخوای بخوابی ا.ت ا.ت دیدم خوابیده لبخندی به این کیوتیش زدم اشک هاشو از روی گونش پاک کردم و درازش کردم رو مبل کتمو دراوردم و روش انداختم
۱۲ پارت
۳۲.۳k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.