وقتی عضو هشتمی 🤍
وقتی عضو هشتمی 🤍
انچه گذشت
_انتظار اینو میتونم داشته باشم که خیلی ها دوسم داشته باشن ولی......
part ¹¹
نامی ویو
_ _انتظار اینو میتونم داشته باشم که خیلی ها دوسم داشته باشن ولی فکر نمرکرم تو دوسم داشته باشی و احساساتم نسبت بهت ۲ طرفه باشه
+تو خیلی شایسته تر از احساساتی که من نسبت بهت دارم هستی پس هیچ وقت فکر نکن کسی دوست نداره
حتی اگه کسی تورو دوست نداشته باشه
من به اندازه همه اونایی که دوست ندارن دوست دارم و خواهم داشت
از حرفی که زد خیلی خوشحال شدم و دوست داشتم ساعت ها توی بغلش میبودم ولی صدای داد جین هیونگ از توی آشپز خونه اجازه این کارو نداد
ازم جدا شد و رو به روم ایستاد
+بهنظرم اگه نریم صداشو از دست میده
_موافقم
به سمت جین هیونگ رفتیم و با اعضایی رو به رو شدیم که همه مثل بچه های کوچیک مشغول خوردن غذا بودن
ما هم کنارشون نشستیم و بعد از تموم کردن غذا هامون درباره تصمیمی که گرفته بودیم بهشون گفتیم
۶ سال بعد
ادمین ویو
این زوج عاشق بلخره بعد از ۲ سال دوستی ازدواج کردن و با واکنش خیلی خوبه آرمی ها رو به رو شدن
اولش فکر میکردن آرمی ها قراره ات رو بکشن ولی کاملا برعکس
همه از ازدواجشون خیلی خوشحال شدن و براشون آرزوی خوشبختی کردن
البته آرمی هایی هم بودن که ناراحت شدن ولی با فکر کردن به اینکه اعضا هم حق انتخاب دارن توی زندگیشون براشون آرزوی خوشبختی کردن
ات و نامجون همون سال اول ازدواجشون بچه اوردن و الان اون کوچولو ۴ سالشه
بنظرم بهتره بقیه اش رو خودتون ببینین
ات ویو
توی آشپز خونه بودم که بی صدا بودن جیهون و نامی نظرم رو جلب کرد
این پدر و پسر همیشه خدا باید توی خونه هوار بکشن(بعدی داد بزنن)
به سمت پذیرایی رفتم که با نامجونی مواجه شدم که داره به جیهون قانون نیوتون رو یاد میده ولی بیشتر داره با تخته وایت برد کشتی میگیره و اون بچه هم هیچی نمیفهمه فقط سر تکون میده
+این جا چخبره؟چیکار میکنین؟
جیهون:مامانی.... بابایی داره بهم درس میده(با لحن بچگونه)
+فکر کنم فعلا فقط داره تخته رو میشکنه(جوری که فقط جیهون بشنوه)
+اخه عزیزم به بچه ۴ ساله که نیوتون یاد نمیدن خدایاااااا
_خب گفتم براش خوبه
+لازم نکرده ......برید توی حیاط بازی کنین
جیهون: اخجوننن
+راستی انقدر هم این بچه رو اذیت نکن اون فقط ۴ سالشه چی میفهمه نیوتون چیه پلوتون چیه اخه
ولش کن چیکارش داری (جوری میگه که فقط نامی بشنوه)
_اخه.....
+اخه نداره که .....اون خیلی کوچیکه
_باشه .....ما میریم توی حیاط
+باشه
(نامی و جیهون توی حیاط)
_بیا تا مامان نیست بهت ادامه اش رو بگم.....
چون این پارت زیاد بود ادامه اش رو توی پست بعد میزارم
انچه گذشت
_انتظار اینو میتونم داشته باشم که خیلی ها دوسم داشته باشن ولی......
part ¹¹
نامی ویو
_ _انتظار اینو میتونم داشته باشم که خیلی ها دوسم داشته باشن ولی فکر نمرکرم تو دوسم داشته باشی و احساساتم نسبت بهت ۲ طرفه باشه
+تو خیلی شایسته تر از احساساتی که من نسبت بهت دارم هستی پس هیچ وقت فکر نکن کسی دوست نداره
حتی اگه کسی تورو دوست نداشته باشه
من به اندازه همه اونایی که دوست ندارن دوست دارم و خواهم داشت
از حرفی که زد خیلی خوشحال شدم و دوست داشتم ساعت ها توی بغلش میبودم ولی صدای داد جین هیونگ از توی آشپز خونه اجازه این کارو نداد
ازم جدا شد و رو به روم ایستاد
+بهنظرم اگه نریم صداشو از دست میده
_موافقم
به سمت جین هیونگ رفتیم و با اعضایی رو به رو شدیم که همه مثل بچه های کوچیک مشغول خوردن غذا بودن
ما هم کنارشون نشستیم و بعد از تموم کردن غذا هامون درباره تصمیمی که گرفته بودیم بهشون گفتیم
۶ سال بعد
ادمین ویو
این زوج عاشق بلخره بعد از ۲ سال دوستی ازدواج کردن و با واکنش خیلی خوبه آرمی ها رو به رو شدن
اولش فکر میکردن آرمی ها قراره ات رو بکشن ولی کاملا برعکس
همه از ازدواجشون خیلی خوشحال شدن و براشون آرزوی خوشبختی کردن
البته آرمی هایی هم بودن که ناراحت شدن ولی با فکر کردن به اینکه اعضا هم حق انتخاب دارن توی زندگیشون براشون آرزوی خوشبختی کردن
ات و نامجون همون سال اول ازدواجشون بچه اوردن و الان اون کوچولو ۴ سالشه
بنظرم بهتره بقیه اش رو خودتون ببینین
ات ویو
توی آشپز خونه بودم که بی صدا بودن جیهون و نامی نظرم رو جلب کرد
این پدر و پسر همیشه خدا باید توی خونه هوار بکشن(بعدی داد بزنن)
به سمت پذیرایی رفتم که با نامجونی مواجه شدم که داره به جیهون قانون نیوتون رو یاد میده ولی بیشتر داره با تخته وایت برد کشتی میگیره و اون بچه هم هیچی نمیفهمه فقط سر تکون میده
+این جا چخبره؟چیکار میکنین؟
جیهون:مامانی.... بابایی داره بهم درس میده(با لحن بچگونه)
+فکر کنم فعلا فقط داره تخته رو میشکنه(جوری که فقط جیهون بشنوه)
+اخه عزیزم به بچه ۴ ساله که نیوتون یاد نمیدن خدایاااااا
_خب گفتم براش خوبه
+لازم نکرده ......برید توی حیاط بازی کنین
جیهون: اخجوننن
+راستی انقدر هم این بچه رو اذیت نکن اون فقط ۴ سالشه چی میفهمه نیوتون چیه پلوتون چیه اخه
ولش کن چیکارش داری (جوری میگه که فقط نامی بشنوه)
_اخه.....
+اخه نداره که .....اون خیلی کوچیکه
_باشه .....ما میریم توی حیاط
+باشه
(نامی و جیهون توی حیاط)
_بیا تا مامان نیست بهت ادامه اش رو بگم.....
چون این پارت زیاد بود ادامه اش رو توی پست بعد میزارم
۵.۸k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.