ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻗﺼﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﺍﺟﺎﻗﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﻧﻘﺸﻬﺎ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ
ﺭﻭﯼ ﺳﻘﻒ ﻣﺎ ﮐﻪ ﻃﺎﻗﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﻣﯿﺸﺪﻡ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪ
ﺧﻮﺍﺑﻬﺎﯾﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﭼﯽ ﻧﺒﻮﺩ
ﺑﺎﺭﯼ ﻣﺎ ﺟﻔﺖ ﻭ ﻃﺎﻗﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺷﻮﻕ ﺁﺷﺘﯽ
ﻋﺸﻘﻬﺎﯾﻢ ﺍﺷﺘﯿﺎﻗﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﻣﺸﮑﻞ ﻧﺒﻮﺩ
ﺳﺨﺘﯽ ﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﻗﯿﺼﺮ ﺍﻣﯿﻦ ﭘﻮﺭ
دیدگاه ها (۱)

#انرژی_مثبت از همه توانتبرای بهتر شدن استفاده کنحیف است که ا...

*می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قه...

گاه از دیدن هرچیز دلم می گیردازنگاه به خودم نیز دلم می گیردع...

????????????????????????????????????دستمال کاغذی به اشک گفت:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط