لبخند بزن

لبخند بزن
دوباره مرا
با ساحره‌ی احساست
تا زمزمه‌ی سحر
و طلوع بی‌نظیر چشمانت،
من آغاز می‌شوم
از تو!

📙کویر خواب
#مصطفی_باقرزاده

برشی از یک شعر
دیدگاه ها (۰)

با لبـ‌هایم نہ‌ من همیشہ‌ تو را با چشمـ‌هایم می‌بوسم ...

چو برگے در دلِ طوفان ندارم اختیار از خودخیالت هـر ڪجا رفته م...

همیشه هر که دم از عاشقی زده تنهاستنماز آنکه مکبر شود جماعت ن...

مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمی شود#مریم_قهرمانلو

با همه ی بی سر و سامانی امباز به دنبالِ #پریشانی امطاقتِ #فر...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط