Crazy Silence....
Crazy Silence....
پارت سیزدهم ...
________________
جیهوپ رفت از خونه بیرون که نامجون که
نامجون:ا.ت...نمیخوام شک کنی ولی ...دیشب ساعت دو پروازی نبود ...
ات:یعنی چی؟!...میخوای بگی جیهوپ داره دروغ میگه؟!
نامجون:نمیدونم ولی...بکهیون قرار بود بیاد و گفت بلیطی برای شب پیدا نکرده یعنی اصلا پروازی نبوده که بخواد بلیط بگیره...
جونگکوک:ممکنه جیهوپ هم نقشی داخل این قتل ها داشته باشه؟!
ات:جونگکوک!...خفه شو لطفا دیوار کوتاه تر از اون پیدا نکردین گیر دادین به جیهوپ ...
یونگی:ا.ت؟!...با بزرگتر از خودت درست صحبت کن بچه ها راست میگن تو چی از جیهوپ میدونی که اینجوری داری طرفداریش رو میکنی!
ات:من هیچی نمیدونم ولی این رو میدونم که من هروقت داشتم احساس خوشبختی میکردم یه نفر گند زده ... ایندفعه نمیزارم کسی زندگیم رو خراب کنه ...
تهیونگ:معلوم هست چی داری میگی ا.ت!؟ما کی خواستیم زندگی تو رو خراب کنیم اون چیزی که در موردش حرف میزنی یه اتفاق بود که نه تقصیر تو بود نه ما...ما یعنی تو فقط روی واقعیشو دیدیم
ات:همیشه همینه...
ا.ت از پله ها بالا رفت و در اتاق رو بست ...
نامجون:یعنی واقعا هنوز جانی رو فراموش نکرده!؟
یونگی:اون فقط الان عصبانیه از حرف من ...وگرنه هیچوقت نمیزاره در مورد جانی باهاش حرف بزنم
جونگکوک:من میرم باهاش حرف میزنم
جونگکوک آروم وارد اتاق ا.ت شد
#ا.ت؟!....خودتو نزن به خواب میدونم بیداری...
ات:چیه؟!
#تو واقعا هنوز فراموشش نکردی؟!
ات:کی رو؟!
#ج،جانی ...اون ...
ات:اصلا علاقه ای به بحث کردن در مورد اون عوضی رو ندارم
#پس چرا...
ات:اون لحظه فقط عصابم خورد بود همین ...
#ا.ت...
ات:جانم؟!
#تو...واقعا عاشق جیهوپی؟!
ات:خودت چی فکر میکنی؟!
#نمیدونم ولی اگر واقعا جیهوپ همونی باشه که بچه ها میگن...یعنی من که میدونم نیست بهش اعتماد دارم ولی اگر همون باشه چی میشه ؟!
ات:نمیدونم ...تاحالا بهش فکر نکرده بودم جونگکوکی ولی ....میترسم ...
جونگکوک آروم رو تخت نشست دست های ا.ت رو گرفت...
#ا.ت هرکس،هرکس خواست به تو آسیب برسونه من هستم خب ؟!...من تا پای جونم ازت محافظت میکنم حتی اگر همه پشتت رو خالی کنن و انگشت اتهامشون سمت تو باشه ...
ات:نزار مثل سری قبل بشم کوک
#نمیزارم مطمئن باش...
آروم رفت تو بغل جونگکوک و دستش رو دور کمر جونگکوک قفل کرد...
پرش زمانی به دو ماه بعد....
با عجله داخل سالن میدوید وارد اتاق شماره 001 شد ...
ات: چی شده ؟!
نامجون: رفته تو کما...دکتر گفت ممکنه چند ماه به هوش نیاد ولی اصلا نباید امیدمون رو از دست بدیم...
ات:هرچی شماره جیهوپ رو میگیرم جواب نمیده
نامجون:فعلا بمون اینجا من میرم ببینم میتونم پیداش کنم یا نه
ادامه کامنت !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#J_HOPE
_________________
پارت سیزدهم ...
________________
جیهوپ رفت از خونه بیرون که نامجون که
نامجون:ا.ت...نمیخوام شک کنی ولی ...دیشب ساعت دو پروازی نبود ...
ات:یعنی چی؟!...میخوای بگی جیهوپ داره دروغ میگه؟!
نامجون:نمیدونم ولی...بکهیون قرار بود بیاد و گفت بلیطی برای شب پیدا نکرده یعنی اصلا پروازی نبوده که بخواد بلیط بگیره...
جونگکوک:ممکنه جیهوپ هم نقشی داخل این قتل ها داشته باشه؟!
ات:جونگکوک!...خفه شو لطفا دیوار کوتاه تر از اون پیدا نکردین گیر دادین به جیهوپ ...
یونگی:ا.ت؟!...با بزرگتر از خودت درست صحبت کن بچه ها راست میگن تو چی از جیهوپ میدونی که اینجوری داری طرفداریش رو میکنی!
ات:من هیچی نمیدونم ولی این رو میدونم که من هروقت داشتم احساس خوشبختی میکردم یه نفر گند زده ... ایندفعه نمیزارم کسی زندگیم رو خراب کنه ...
تهیونگ:معلوم هست چی داری میگی ا.ت!؟ما کی خواستیم زندگی تو رو خراب کنیم اون چیزی که در موردش حرف میزنی یه اتفاق بود که نه تقصیر تو بود نه ما...ما یعنی تو فقط روی واقعیشو دیدیم
ات:همیشه همینه...
ا.ت از پله ها بالا رفت و در اتاق رو بست ...
نامجون:یعنی واقعا هنوز جانی رو فراموش نکرده!؟
یونگی:اون فقط الان عصبانیه از حرف من ...وگرنه هیچوقت نمیزاره در مورد جانی باهاش حرف بزنم
جونگکوک:من میرم باهاش حرف میزنم
جونگکوک آروم وارد اتاق ا.ت شد
#ا.ت؟!....خودتو نزن به خواب میدونم بیداری...
ات:چیه؟!
#تو واقعا هنوز فراموشش نکردی؟!
ات:کی رو؟!
#ج،جانی ...اون ...
ات:اصلا علاقه ای به بحث کردن در مورد اون عوضی رو ندارم
#پس چرا...
ات:اون لحظه فقط عصابم خورد بود همین ...
#ا.ت...
ات:جانم؟!
#تو...واقعا عاشق جیهوپی؟!
ات:خودت چی فکر میکنی؟!
#نمیدونم ولی اگر واقعا جیهوپ همونی باشه که بچه ها میگن...یعنی من که میدونم نیست بهش اعتماد دارم ولی اگر همون باشه چی میشه ؟!
ات:نمیدونم ...تاحالا بهش فکر نکرده بودم جونگکوکی ولی ....میترسم ...
جونگکوک آروم رو تخت نشست دست های ا.ت رو گرفت...
#ا.ت هرکس،هرکس خواست به تو آسیب برسونه من هستم خب ؟!...من تا پای جونم ازت محافظت میکنم حتی اگر همه پشتت رو خالی کنن و انگشت اتهامشون سمت تو باشه ...
ات:نزار مثل سری قبل بشم کوک
#نمیزارم مطمئن باش...
آروم رفت تو بغل جونگکوک و دستش رو دور کمر جونگکوک قفل کرد...
پرش زمانی به دو ماه بعد....
با عجله داخل سالن میدوید وارد اتاق شماره 001 شد ...
ات: چی شده ؟!
نامجون: رفته تو کما...دکتر گفت ممکنه چند ماه به هوش نیاد ولی اصلا نباید امیدمون رو از دست بدیم...
ات:هرچی شماره جیهوپ رو میگیرم جواب نمیده
نامجون:فعلا بمون اینجا من میرم ببینم میتونم پیداش کنم یا نه
ادامه کامنت !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#J_HOPE
_________________
۲.۵k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.