عشق و نفرت پارت۱۴♡
عشق و نفرت پارت۱۴♡
کوک: بیبی یهت افتخار میکنم تو فوق العاده ای
کوک: ولی صبر کن ببینم من یادم نمیاد اجازه داده باشم با این اقا کار کنی
مینسو: عا کوک مگه حالا میخوایم چیکار کنیم همش یه کار هست دیگه
کوک: نه مینسو نمیشه
لی: ولی چرا با مینسو مثل یه بچه رفتار میکنی
کوک: به شما فکر نکنم ربطی داشته باشه
لینا: کوک بچه بازی درنیار دیگه
کوک: من بچه بازی در نمیارم فقط نمیخوام مینسو با این کار کنه
مینسو: صبر کن ببینم تو مشکلت لی جیونه مگه چه مشکلی با هم دارین اصلا من یه زن بالغم و میدونم دارم چیکار میکنم
لی جیون: مینسو بی خیال بیا بریم این اقا دیوونه شده
کوک: مینسو هیچ جا نمیاد
لی جیون: میتونه میاد
مینسو: اه بس کنید دیگه دیوونم کردید اره من میرم چون کارم برام مهمه
کوک: باشه خودت خواستی خانم مینسو
لینا: بیا بریم دیر شده
مینسو: باشه یکم صبر کن (عصبی)
ویو راوی
بله این سه نفر رفتن به شرکت کالوین کلین
پایان ویو
مردم:
*وای چقدر خشگله این لباسارو این دختره طرح کرده مثل خودش خشگلن
*وای چه خشگله
*چشمک به مینسو
*اون فوق العادس
و...
مینسو: انیو من مینسو هستم خوشحالم از شراکت با شما
لینا: خب برین کنار بزازین رد بشیم دیگه بدویید برید اونور
لینا: تق تق
پارک هیون: بفرمایید
پارک هیون: اوو ببین کی انیجاست خوش امدید بیاید بشینین
لی و مینسو و همزمان: خیلی ممنون
لینا: او سلا اقای هیون از دیدن دوبارتون خیلی خوشحالم
(خب پارک هیون مدیر شرکت کالوین کلینه ببینید این یه فیکه پس اسمش الکیه یعنی واقعی نیست)
هیون: همچنین پس منترظ چی هستید بیاید شروع کنیم ولی اول با این دو جوان زیبا اشنا بشم
مینسو: سلام من مینسو هستم طراح لباسایی که انتخاب کردید
هیون: واو چه خانم زیبا و موفقی شما واقعا در طرح لباس خارق العاده هستید تا حالا کسی را ندیدم که مول شما اینقدر زیبا لباس طراح کنه و در عین حال زیبا هستید
مینسو: لبخند
لی: من لی جیون هستم و مدریت برند را به من دادن ولی شما هم مدیر هستید
هیون: خوشبختم بله درسته من هم مدیرم اما شما باید بیشتر با مینسو باشید یعنی همیشه مدیر برند با طراح لباس با همن ولی مدیر شرکت بیشتر با لینا خانم زیباست (خنده)
لینا: عا خیلی هم بزرگش نکنید
هیون: اما واقعا زیبایید
مینسو: اهم اهم خوب بهتره هر چه زود تر شروع کنیم ولی مبلغی که در اخر به ما میرسه چقدره؟
ادامه دارد...
کوک: بیبی یهت افتخار میکنم تو فوق العاده ای
کوک: ولی صبر کن ببینم من یادم نمیاد اجازه داده باشم با این اقا کار کنی
مینسو: عا کوک مگه حالا میخوایم چیکار کنیم همش یه کار هست دیگه
کوک: نه مینسو نمیشه
لی: ولی چرا با مینسو مثل یه بچه رفتار میکنی
کوک: به شما فکر نکنم ربطی داشته باشه
لینا: کوک بچه بازی درنیار دیگه
کوک: من بچه بازی در نمیارم فقط نمیخوام مینسو با این کار کنه
مینسو: صبر کن ببینم تو مشکلت لی جیونه مگه چه مشکلی با هم دارین اصلا من یه زن بالغم و میدونم دارم چیکار میکنم
لی جیون: مینسو بی خیال بیا بریم این اقا دیوونه شده
کوک: مینسو هیچ جا نمیاد
لی جیون: میتونه میاد
مینسو: اه بس کنید دیگه دیوونم کردید اره من میرم چون کارم برام مهمه
کوک: باشه خودت خواستی خانم مینسو
لینا: بیا بریم دیر شده
مینسو: باشه یکم صبر کن (عصبی)
ویو راوی
بله این سه نفر رفتن به شرکت کالوین کلین
پایان ویو
مردم:
*وای چقدر خشگله این لباسارو این دختره طرح کرده مثل خودش خشگلن
*وای چه خشگله
*چشمک به مینسو
*اون فوق العادس
و...
مینسو: انیو من مینسو هستم خوشحالم از شراکت با شما
لینا: خب برین کنار بزازین رد بشیم دیگه بدویید برید اونور
لینا: تق تق
پارک هیون: بفرمایید
پارک هیون: اوو ببین کی انیجاست خوش امدید بیاید بشینین
لی و مینسو و همزمان: خیلی ممنون
لینا: او سلا اقای هیون از دیدن دوبارتون خیلی خوشحالم
(خب پارک هیون مدیر شرکت کالوین کلینه ببینید این یه فیکه پس اسمش الکیه یعنی واقعی نیست)
هیون: همچنین پس منترظ چی هستید بیاید شروع کنیم ولی اول با این دو جوان زیبا اشنا بشم
مینسو: سلام من مینسو هستم طراح لباسایی که انتخاب کردید
هیون: واو چه خانم زیبا و موفقی شما واقعا در طرح لباس خارق العاده هستید تا حالا کسی را ندیدم که مول شما اینقدر زیبا لباس طراح کنه و در عین حال زیبا هستید
مینسو: لبخند
لی: من لی جیون هستم و مدریت برند را به من دادن ولی شما هم مدیر هستید
هیون: خوشبختم بله درسته من هم مدیرم اما شما باید بیشتر با مینسو باشید یعنی همیشه مدیر برند با طراح لباس با همن ولی مدیر شرکت بیشتر با لینا خانم زیباست (خنده)
لینا: عا خیلی هم بزرگش نکنید
هیون: اما واقعا زیبایید
مینسو: اهم اهم خوب بهتره هر چه زود تر شروع کنیم ولی مبلغی که در اخر به ما میرسه چقدره؟
ادامه دارد...
۴.۸k
۲۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.