پارت

پارت 44

تهیونگ: خیلی خوب نوبت توعه بروو

مینا: باش ..

چن دقیقه بعد**

تهیونگ: چی شود؟!

مینا: میخاستی چی بشهه؟! آزمایش دادم و بعد از ظهر بیاییم ببینم جوابش چیه صبح زودیی منو آوردی اینجا تا آزمایش کوفتی بدممم(حرص)😠

تهیونگ: باش حرص نخورر.. بیا بریم رستوران ی چیزی بخوریم بعد بریم خونه .. اصلا تو نیا دیگه بیمارستان خودم میام برای جوابش ..

مینا: باش بریمم😒🚶‍♀


رستوران **


تهیونگ: خب عزیزم چی میخوری؟!

مینا: (ی چیزی بگین دیگ‌نمدونم😐)

تهیونگ: ماشالله حالا اینارو کجا میخای جاشوت بدی چخبرته؟!

مینا: عههه به تو چ خودم میخورم‌دیگه اه

تهیونگ: باش باش قهر نکن😂

مینا: واییی‌چقدر خوشمزه به نظر میانن

تهیونگ: اوک شروع کن .. بخورش😄😏

مینا: (وقتی اون کلمه رو‌گفت سرمو بلند کردم بهش نگا کردم دیدم داره با چشمای برق زده نگام میکنه منظور منحرفشو فهمیدم و سرمو از تاسف تکون دادم که شلیک خندش بلند شد..) بیتربیت

تهیونگ :😄
دیدگاه ها (۰)

پارت 45خونه**تهیونگ: خب عزیزم برو استراحت کن دیگه از صبح سر ...

کپشنن

پارت 43تهیونگ: خیلی خوب رسیدیمم ..مینا: بیمارستان چرا اومدی؟...

پارت 42ویو ته بعد از اینکه مادرشو دفن کردن حواسم به مینا بود...

رمان{ برادر ناتنی} پارت ۱۶

پارت : ۹ویو ته :مردا عجیب بودن،دقیق،اروم و ترسناک هر قدمشون ...

part 6"ویو ا.ت" وقتی نتونست کنترلم کنه اون یکیم امدو و بعد ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط