تقصیر تو شد شعرم اگر مسالهساز است

تقصیر تو شد شعرم اگر مساله­ساز است
زیبایی تو بیش­تر از حدّ مجاز است
هرچند که پوشیده غزل گفته­ام از تو
گفتند به اصلاحیۀ تازه نیاز است
گفتند و ندیدند که آتش نفسم من
حتّی هوس بوسۀ تو روح­گداز است
تو آمدی و پلک کسی بسته نمی شد
آن دکمۀ لامذهب تو باز که باز است
مغرورتر از قویی در حوضچۀ پارک
که دور و برش همهمۀ یک گله غاز است
گیسوت بلند است و گره دارد بسیار
جذابیت قصه­ات از چند لحاظ است
از زلف تو یک تار به رقص آمده در باد
چابک­تر از انگشت زنی چنگ نواز است
عشق تو تصاویر بهارانۀ چالوس
پردلهره مانند زمستان هراز است
چون سمفونی نابغه­ای یک­سره در اوج
وقتی که نشیب است؛ زمانی که فراز است
ای کاش که هر روز بیایی و بگویم:
می خواهم عاشق بشوم باز؛ اجازه است؟



شرمنده ام
خودمم خسته شدم از بس پست گذاشتم
دیدگاه ها (۱)

تیزی گوشه‌های ابرویتپیچ و تاب قشنگ گیسویتآن دوتا چشم ماجراجو...

در راه ....

دیدم که شهر پر از عطر بهار است ... گفتند باز ، عبایت را تکان...

ادامه پست قبل 5 این تسلیم شدن و اتصال باعث می‌شود که جنیان د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط