اون دوست نداشت اون دخترای هر. زه و چشم چرون اونجوری به یو
اون دوست نداشت اون دخترای هر. زه و چشم چرون اونجوری به یونگی نگاه کنن و راجب هیکل و چهرش حرف بزنن. خودش هم نمیدونست چرا ولی دوست نداشت.
+اصلا مگه اون مال منه؟ به درک بزار نگاهش کنن "زیرلب"
روی صندلی خالی نشست. تو دید دختر بود.
"لایلا دگریو" دختر دو رگه ی کره ای_امریکایی
سریع رفت و کنارش نشست.
یونگی نگاهی به سر تا پای دختر دو رگه انداخت. مثل همیشه موهای بلوند رنگ شدشو باز گذاشته بود، خط چشم گربه ای پشت چشم های درشتش کشیده بود، و دامن و کراپ فوق کوتاهی پوشیده بود که کل بدنش در دید عموم بود.
دستشو دور بازوی یونگی انداخت و شروع به حرف زدن کرد. هرازگاهی هم بلند بلند میخندید.
ا.ت هندزفریش روتوی گوشش گذاشت و نگاهش رو از اون دختر حال به هم زن گرفت و به شیشه خیره شد.
"از دید یونگی"
خدایا منو از دست این عفریته دو رگه خلاص کن!
چی میشد الان جای تویه حال به هم زن ا.ت کنارم نشسته بود!
نگاش کن توروخدا! صورت ا.ت که هیچ وقت هیچ ارایشی نداره هزار برابر از صورت ارایش کرده ی تو زیباتره!
"از دید امامزاده سولی"
بعد از نیم ساعت، به پرورشگاه رسیدن و از شر اون دختر خلاص شد و گیر دخترای چشم چرون پرورشگاه افتاد.
به طرف اتاق مشترکش با "سوهو" رفت و کیفش رو اونجا گذاشت.
به طرف پاتوقش رفت. هیچکس اونجا نمیرفت. البته، احساس میکرد یکی دیگه هم به اون مکان میره. بیخیال.
به طرف کتابخونه ی نسبتا بزرگ پرورشگاه رفت. روی یکی از میزها نشست و رمان مورد علاقش رو باز کرد. رمان عاشقانه. سبکی که بهش علاقه داشت.
یکهو، صدای گیتار زدن شخصی بلند شد.
از پشت قفسه به اون فرد نگاه کرد. دختری بود که موهای مشکی و بلندش روی صورتش ریخته بود. کمی که دقت کرد، اون ا.ت بود.
کمی بعد، دختر شروع به خوندن شعری کرد که خودش نوشته بود و یونگی نمیدونست.
+تمام چیزی که من میخام تویی
+فقط تو پسرم، فقط تو بیب، فقط تو، دارلینگ.
_هن؟ پسرم؟ منظورش چیه؟ "زیرلب"
+هعیییی یونگی... کاش میفهمیدی مخاطب شعرم تویی.
تنش یخ کرد. ا.ت اونو دوست داشت؟
یکهو، ا.ت یونگی رو دید. استرس سرتاسر وجودش رو گرفت. یعنی اون شنیده بود؟
به هم خیره شدن. یونگی به طرفش رفت.
بی توجه به عواقب کارش و اینکه کتابخونه دوربین داره، با دستاش صورت ا.ت رو گرفت، کمی بالاتر کشیدش و لب هاشون رو به هم رسوند.
بوسه ای با حرارت و عشق.
+الان اینو اعتراف در نظر بگیرم؟
_یه جورایی اره:)
گوظو ها چرا لایک نمیکنین؟ سناریو رو هم لایک نکردین. قهرممم
+اصلا مگه اون مال منه؟ به درک بزار نگاهش کنن "زیرلب"
روی صندلی خالی نشست. تو دید دختر بود.
"لایلا دگریو" دختر دو رگه ی کره ای_امریکایی
سریع رفت و کنارش نشست.
یونگی نگاهی به سر تا پای دختر دو رگه انداخت. مثل همیشه موهای بلوند رنگ شدشو باز گذاشته بود، خط چشم گربه ای پشت چشم های درشتش کشیده بود، و دامن و کراپ فوق کوتاهی پوشیده بود که کل بدنش در دید عموم بود.
دستشو دور بازوی یونگی انداخت و شروع به حرف زدن کرد. هرازگاهی هم بلند بلند میخندید.
ا.ت هندزفریش روتوی گوشش گذاشت و نگاهش رو از اون دختر حال به هم زن گرفت و به شیشه خیره شد.
"از دید یونگی"
خدایا منو از دست این عفریته دو رگه خلاص کن!
چی میشد الان جای تویه حال به هم زن ا.ت کنارم نشسته بود!
نگاش کن توروخدا! صورت ا.ت که هیچ وقت هیچ ارایشی نداره هزار برابر از صورت ارایش کرده ی تو زیباتره!
"از دید امامزاده سولی"
بعد از نیم ساعت، به پرورشگاه رسیدن و از شر اون دختر خلاص شد و گیر دخترای چشم چرون پرورشگاه افتاد.
به طرف اتاق مشترکش با "سوهو" رفت و کیفش رو اونجا گذاشت.
به طرف پاتوقش رفت. هیچکس اونجا نمیرفت. البته، احساس میکرد یکی دیگه هم به اون مکان میره. بیخیال.
به طرف کتابخونه ی نسبتا بزرگ پرورشگاه رفت. روی یکی از میزها نشست و رمان مورد علاقش رو باز کرد. رمان عاشقانه. سبکی که بهش علاقه داشت.
یکهو، صدای گیتار زدن شخصی بلند شد.
از پشت قفسه به اون فرد نگاه کرد. دختری بود که موهای مشکی و بلندش روی صورتش ریخته بود. کمی که دقت کرد، اون ا.ت بود.
کمی بعد، دختر شروع به خوندن شعری کرد که خودش نوشته بود و یونگی نمیدونست.
+تمام چیزی که من میخام تویی
+فقط تو پسرم، فقط تو بیب، فقط تو، دارلینگ.
_هن؟ پسرم؟ منظورش چیه؟ "زیرلب"
+هعیییی یونگی... کاش میفهمیدی مخاطب شعرم تویی.
تنش یخ کرد. ا.ت اونو دوست داشت؟
یکهو، ا.ت یونگی رو دید. استرس سرتاسر وجودش رو گرفت. یعنی اون شنیده بود؟
به هم خیره شدن. یونگی به طرفش رفت.
بی توجه به عواقب کارش و اینکه کتابخونه دوربین داره، با دستاش صورت ا.ت رو گرفت، کمی بالاتر کشیدش و لب هاشون رو به هم رسوند.
بوسه ای با حرارت و عشق.
+الان اینو اعتراف در نظر بگیرم؟
_یه جورایی اره:)
گوظو ها چرا لایک نمیکنین؟ سناریو رو هم لایک نکردین. قهرممم
۴.۴k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.