خاطره ازسپهبد شهید علی صیادشیرازی

خاطره ازسپهبد شهید علی صیادشیرازی 👇👇
هر لحظه این احساس را داشتم ؛ که هر وقت باشد، شهید می شود. همیشه هم بهش می گفتم. می گفتم که هر وقت باشه، شهید می شی. ولی دوست دارم به این زودی ها شهید نشی. هنوز پسرام دامادنشدند. می خوام خودت دامادشون کنی.
خواب دیده بود. دیده بود که یکی از دوست های شهیدش آمده ببردش. نمی رفته. به ما نگاه می کرده و نمی رفته. ما خیلی گریه می کرده ایم. دوستش، به زور دستش را کشیده بوده و برده بودش.
بعد از این خوابش، به م گفت: تو باید راضی باشی تا من برم. خودت روآماده کن.

یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 96 #شهیدلی صیادشیرازی #سپهبدشهید #شهیدصیادشیرازی #شهدای ارتش #خاطرات شهدا #کرامات شهدا #پوسترشهدا #شهید محمد حسین یوسف اللهی #وصیت نامه شهدا #تصاویرشهدا #راهیان نور #دفاع مقدس #روایت فتح #سیدشهیدان اهل قلم #مدافعان سلامت #شهدای سلامت #شهدا #شهدای ناجا #شهید #شهدای سپاه #شهدای درگیری باپژاک #شهدای ارتش #شهدای مدافع حرم #شهدای کارگر #بیت الشهدا #معبربیت الشهدا #معبرسایبری بیت الشهدا #شهدای حزب الله لبنان #زندگی به سبک شهدا #شهید حاج قاسم سلیمانی #مذهبی #خبری #عمومی #شهدا #beytoshohada.blog.ir #beytoshohada.blogfa.com #beytoshohada # #جذاب
دیدگاه ها (۱)

دو خاطره ازسردارشهیدحسن رضوان خواه👇👇خاطره اول: از خواب که بل...

دو خاطره از بسیجی شهید حسن امیری(عموحسسن)👇👇خاطره اول: کربلای...

خاطره ازجاویدالاثرحاج احمدمتوسلیان👇👇 ترور این روزا زیاد شده....

خاطره ازسردارشهید محمدبروجردی👇👇دیدم گرفته یک گوشه نشسته. گفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط