فصل شب دردناک

فصل۲ |شب دردناک|
پارت ۱۲۴

از اتاقش بیرون رفت پالو اش را گذاشته بود رو ساعد دست اش و با همان دست اش کیف هم دستش بود سمته در قدم برداشت از در عبور کرد و سمته پارکینگ رفت ... با برداشت سویج ماشینش از تو کیفش سوار ماشین شد اوفی از سره خستگی کشید و تا میخواست ماشین رو روشن کنه تقی به شیشه ماشین زده بود و دختره شیشه ماشین را زود پایین کشید
ات : بله ..
مرده سیاه پوش گفت .... : میشه بیایین پایین کارتون دارم
ات : چی شده به کمک نیاز دارید
مرده سری تکون داد و از جلو در ماشین کنار رفت دختره از ماشین پیاده شد و گفت
ات: خب ماشین شما کجاست
مرده : از این طرف ...
هر دو سمته اخره پارکینگ رفتن .. و مرده گفت ... : اونجاست
دختره سمته ماشین اش رفت و با گذاشت دستمال رو دهانش... جیغی کشید و دستش را مشت گرفت از پشت زد تو چشم های مرده که دختره رو هول‌داد ... خورد به ماشین و سرش بجوری سرش زخمی شد دختره تا تو گلوش صدا بود داد زد و گفت ( کمکم کنید ) جونکوک که وارد پارکینگ میشه و اون صدا رو میشنوه با صدا بلند گفت ... ( ات .. کجایی )
دختره با شنیدن صدای جونکوک خوشحال گفت
ات : جونکوک اخره پارکینگ سمته راست
مرده زود سمته اش رفت و سیلی محکمی به ات زد تا حدی که کنج لبش زخمی بشه و درست همان زمان جونکوک رسید شونه مرده رو گرفت و سمته خودش چرخوند اش مشت محکمی به صورت مرده زده تا حدی که بیافته زمین .. روش نشست و چندیدن مشت همان جوری به صورتش زد .. نگهبان ها زود آمدن و جونکوک را ازش دور کردن
جونکوک: مرتیکه کی ترو فرستاده
مرده هیچ حرفی نگفت جونکوک موهایش را گرفت و باز هم تو صورتش غرید
جونکوک: بگو دیگه ...
نگهبان : آقا جئون بزارید قانون حلش کنه
جونکوک مو های مرده رو ول کرد و سمته همسرش رفت کمکش کرد تا از رو زمین بلند شه و بهش خیره شد نگران گفت
جونکوک : خوبی ات .. سرت خون میاد
ات : آره خوبم
جونکوک: زود باش بریم بیمارستان
ات : چیزی نیست لازم نکرده بریم بیمارستان
جونکوک: نه باید بریم
ات : ای بابا گفتم خوبم .. نیازی نیست فقد بریم خونه
دیدگاه ها (۲)

فصل۲| شب دردناک|پارت ۱۲۶ات : ای بابا گفتم خوبم .. نیازی نیست...

فصل۲ |شب دردناک|پارت ۱۲۷جونکوک: خب تموم شد .. ات : ممنون بری...

فصل۲ |شب دردناک|پارت ۱۲۳اسلاید ۲ بک هیون در آسانسور باز شد و...

فصل۲ |شب دردناک|پارت ۱۲۲اسلاید ۲ لباسه ات اسلاید ۳ جونکوک ا...

چرامن پارت ۵تا اینکه جونکوک رسیددینگ دینگات: کیهجونکوک ـ: من...

( گناهکار ) ۶۸ part در طی این راه هیچکس سخنی نگفت ساعت ده شب...

( گناهکار ) ۱۳۶ part قدمی برداشت تا از کنارش رد بشه اما باز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط