Bleeding Love
Bleeding Love
P: 5
یهو به حالته طبیعی برگشت ک شروع به حرف زدن کرد:
٪اینجا چیکار میکنی؟
+داشتم برای ی پروژه تحقیق میکردم ک ط پیدات شد نکنه ط خوناشامی؟
٪اره من ی خوناشامم و این جنگل منه زودتر برو تا ی بلایی سرت نیاوردم
+(با ترس گفتم) باشه سریع از اونجا دور شدم و رفتم توی کلبه ک همه داشتن حرف میزدن فردا باید راه میوفتادیم برا سئول خیلی خسته بودم و رفتم توی اتاقم لباساما عوض کردم و رفتم ی دوش 20 مینی گرفتم ولی تو حموم فکرم درگیر پسره بود ک چطوری اینقدر جذاب و خشن بود از حموم امدم بیرون لباس پوشیدم و رفتم موهامو خشک کردم رفتم پایین ی چیزی خوردم و رفتم توی اتاقم و رفتم ط گوشیم یکم چرخ زدم بعد گذاشتمش اونور یکم فکر کردم و بعدش چشمام کم کم گرم شدن و خوابیدم
1:30 بعد
داشتم خواب میدیدم ک ی چیزی باعث شد جیغه بنفش بکشم و از خواب بیدارشدم و روی تخت نشستم خیلی عرق کرده بودم سردمم بود و داستم میلرزیدم سردده خیلی بدی هم داشتم ک یهو در باز شد و لیسا امد داخل نگران امد سمتم داشت باهام حرف میزد ولی من اصلا به حرفاش گوش نمیدادم و حواسم به چیزی ک توی خواب دیده بودم ی یهو تکونم دادم ک به خودمم امدم ک گفت:
لیسا: ا/ت حواست به من هست ی ساعته دارم باهات حرف میزنم حواست کجاس چرا یهو جیغ زدی چرا اینقدر میلرزی و عرق کردی دختر ی چیزی بگو دیگه
+ خواب بودم ی چیزی دیدم ک جیغ زدم میشه برا ی قرص سردد بیاری خیلی سرمم درد میکنه
لیسا: باشه الان برات میارم اروم باش این دستمالم بگیر عرقاتا پاک کن
+اوهم
لیسا رفت و برام قرص اورد خوردم یکم اروم و بهتر شدم لیسا هعی ازم میپرسید ک چیشد اینجوری شدی و هعی جوابه سر بسته بهش میدادم
دوروز بعد:
ویوا/ت
ی روزه امدیم سئول و از اون روز به بعد هعی همون خوابا میبینم و میترسم همش امروز قرار بود برم شرکت از رخته خواب بلند شدم و رفتم(We) بعد از کارهای لازم امدم بیرون کاراما کردم و رفتم بیرون از خونه درا قفل کردم و به سمته پارکینگ رفتم و سوار ماشینم شدم به سمته شرکت راه افتادم و بعد 15 مین رسیدم ماشینا پارک کردم داخل پارکینگ شرکت و به سمته دفتر اقای چان رفتم بعد دیدن پروژه ها گفت ک خبع و از دفترش زدم بیرون دوساعت تو دفترش بودم کلافه رفتم ی قهوه برا خودم درست کردم و شروع به خوردن کردم
۶ساعت بعد:
کارام دیگه اخراش بود ک گوشیم زنگ خورد دیدم جنیه جواب دادم
جنی: آنیو ا/ت خوبی
+آنیو مرسی خوبم ط خوبی
جنی: خوبم میگما امشب ی مهمونی گرفتیم ک همه هست حتی بچه های دوران دبیرستان میای؟
+اره میام ادرسشا برام بفرست ساعت چند هستش
جنی: ساعت 8
+اک میام فعلا بابای
جنی: اک پس بابای
(پایان مکالمه)
شرطا: 9تا لایک 5 تا کامنت بوص بهتون
شرطا را برسونید پارت 6 را میزارم
P: 5
یهو به حالته طبیعی برگشت ک شروع به حرف زدن کرد:
٪اینجا چیکار میکنی؟
+داشتم برای ی پروژه تحقیق میکردم ک ط پیدات شد نکنه ط خوناشامی؟
٪اره من ی خوناشامم و این جنگل منه زودتر برو تا ی بلایی سرت نیاوردم
+(با ترس گفتم) باشه سریع از اونجا دور شدم و رفتم توی کلبه ک همه داشتن حرف میزدن فردا باید راه میوفتادیم برا سئول خیلی خسته بودم و رفتم توی اتاقم لباساما عوض کردم و رفتم ی دوش 20 مینی گرفتم ولی تو حموم فکرم درگیر پسره بود ک چطوری اینقدر جذاب و خشن بود از حموم امدم بیرون لباس پوشیدم و رفتم موهامو خشک کردم رفتم پایین ی چیزی خوردم و رفتم توی اتاقم و رفتم ط گوشیم یکم چرخ زدم بعد گذاشتمش اونور یکم فکر کردم و بعدش چشمام کم کم گرم شدن و خوابیدم
1:30 بعد
داشتم خواب میدیدم ک ی چیزی باعث شد جیغه بنفش بکشم و از خواب بیدارشدم و روی تخت نشستم خیلی عرق کرده بودم سردمم بود و داستم میلرزیدم سردده خیلی بدی هم داشتم ک یهو در باز شد و لیسا امد داخل نگران امد سمتم داشت باهام حرف میزد ولی من اصلا به حرفاش گوش نمیدادم و حواسم به چیزی ک توی خواب دیده بودم ی یهو تکونم دادم ک به خودمم امدم ک گفت:
لیسا: ا/ت حواست به من هست ی ساعته دارم باهات حرف میزنم حواست کجاس چرا یهو جیغ زدی چرا اینقدر میلرزی و عرق کردی دختر ی چیزی بگو دیگه
+ خواب بودم ی چیزی دیدم ک جیغ زدم میشه برا ی قرص سردد بیاری خیلی سرمم درد میکنه
لیسا: باشه الان برات میارم اروم باش این دستمالم بگیر عرقاتا پاک کن
+اوهم
لیسا رفت و برام قرص اورد خوردم یکم اروم و بهتر شدم لیسا هعی ازم میپرسید ک چیشد اینجوری شدی و هعی جوابه سر بسته بهش میدادم
دوروز بعد:
ویوا/ت
ی روزه امدیم سئول و از اون روز به بعد هعی همون خوابا میبینم و میترسم همش امروز قرار بود برم شرکت از رخته خواب بلند شدم و رفتم(We) بعد از کارهای لازم امدم بیرون کاراما کردم و رفتم بیرون از خونه درا قفل کردم و به سمته پارکینگ رفتم و سوار ماشینم شدم به سمته شرکت راه افتادم و بعد 15 مین رسیدم ماشینا پارک کردم داخل پارکینگ شرکت و به سمته دفتر اقای چان رفتم بعد دیدن پروژه ها گفت ک خبع و از دفترش زدم بیرون دوساعت تو دفترش بودم کلافه رفتم ی قهوه برا خودم درست کردم و شروع به خوردن کردم
۶ساعت بعد:
کارام دیگه اخراش بود ک گوشیم زنگ خورد دیدم جنیه جواب دادم
جنی: آنیو ا/ت خوبی
+آنیو مرسی خوبم ط خوبی
جنی: خوبم میگما امشب ی مهمونی گرفتیم ک همه هست حتی بچه های دوران دبیرستان میای؟
+اره میام ادرسشا برام بفرست ساعت چند هستش
جنی: ساعت 8
+اک میام فعلا بابای
جنی: اک پس بابای
(پایان مکالمه)
شرطا: 9تا لایک 5 تا کامنت بوص بهتون
شرطا را برسونید پارت 6 را میزارم
۵.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.