تهیونگم از فرصت استفاده کردو صندوقچه رو از هایلی گرفت
تهیونگم از فرصت استفاده کردو صندوقچه رو از هایلی گرفت
جین رفت ا.تو براید استایل بغل کرد تیراندازی شد به شکم شوگا تیر خورد
ویو ا.ت
اروم چشام باز شد
توی بیمارستان بودم روی تخت پام باند پیچی بود
خودمو تکون دادم که صدای اخم بلند شد که یه صدای اشنایی اومد
جیمین: ا.ت خوبی
به تخت بغلیم نگاه کردم که جیمین رو تخت بود
ا.ت:جیمین؟
جیمین:اوهوم*لبخند
رو تخت نیم خیز شدم
جیمین رو به پرستار:عا چیزه میتونید بزارید دوستامون بیان تو
پرستار:حتما فقط باید سرم خانم هوآنگ رو عوض کنم(هوآنگ فامیل ا.ت)
ا.ت:راستی جمی او.اون چی؟
جیمین:حالش خوبه*لبخند
پرستار اومد طرفمو سرممو عوض کرد
هنوزم ناراحت بودم بخاطره اینکه من جیمینو به این حالو روز انداختم
ا.ت:ببخشید*با اشک
جیمین:چرا داری گریه میکنی؟
ا.ت:من به تو شلیک کردم*با اشک
جیمین:من خوبم ا.ت
جین:پس نقطه ضعفت جمی بود؟
سرمو بالا کردم که دیدیم جین دم در تگیه داده
جیمین:بخدا خودشم خبر نداره
جین از کجا جمی میشناسه البته منم نمیشناسم
جین:اصن تو چندبار جمی رو دیدی؟
جیمین:مخفی خیلی
جین:دیوونه
اومد طرفم
جین:ات خوبی؟
ا.ت:اوهوم
ا.ت:شوگا چی شد
جین:هااا شوگا با هایلی به یک سال زندان محکوم شدن
ا.ت:تو چی تو نمیری زندان؟
جین:میخوای برم؟
ا.ت:نمیدونی چقد دلم میخواد*خنده
جین:اوهوم از همون اول داستان معلوم بود*خنده
جین:ببخشید
ا.ت:بخشیدم
جیمین:واه این دو کفتر عاشقو
ا.ت:هی شوخی کافیه
تهیونگ: شوخی نمیکنه وقتی با برانکارد داشتن میاوردنت باید قیافشو میدی
تهیونگ:ا.ت خواهش میکنم ا.ت من بدون تو میمیرم ا.ت عاشقتم*حالت ادا در اوردن
جین یه بالش بهش پرتاب کرد
جین:خفه شو
یقشو گرفتم
جین:او.اون دروغ میگه
ا.ت:من کاری به اون ندارم
ا.ت:ولی همچین چیزی هست؟
جیمین:داداش الان وقتشه
تهیونگ:فقط یکبار فرصتش پیش میاد
چند ثانیه مکس کردم
جین:اوهوم
یه لبخند زدم بهشو محکم بغلش کردم
اونم منو بیشتر به خودش فشار داد
اروم تو گوشش زمزمه کردم
ا.ت:منم
از بغلش در اومدم
جیمین:از همون اولش به جین گفتم ولی همش میزد توسرم
تهیونگ:اصن از رفتار اون روزش معلوم بود
ا.ت:ول سخت بود عاشق یه ادم منخرف بشم
جین:هی من منحرف نیستم
جین:تو اومدی تو حموم من
جیمین:چه؟
تهیونگ: تو رفتی تو حمومش؟
جیمین:یعنی جین همه...
ا.ت:نه نه
ا.ت: من فقط شیر حمومم شکست همین
تهیونگ: ...
به نظرم الان جای خاصی کات نکردم هوم؟
جین رفت ا.تو براید استایل بغل کرد تیراندازی شد به شکم شوگا تیر خورد
ویو ا.ت
اروم چشام باز شد
توی بیمارستان بودم روی تخت پام باند پیچی بود
خودمو تکون دادم که صدای اخم بلند شد که یه صدای اشنایی اومد
جیمین: ا.ت خوبی
به تخت بغلیم نگاه کردم که جیمین رو تخت بود
ا.ت:جیمین؟
جیمین:اوهوم*لبخند
رو تخت نیم خیز شدم
جیمین رو به پرستار:عا چیزه میتونید بزارید دوستامون بیان تو
پرستار:حتما فقط باید سرم خانم هوآنگ رو عوض کنم(هوآنگ فامیل ا.ت)
ا.ت:راستی جمی او.اون چی؟
جیمین:حالش خوبه*لبخند
پرستار اومد طرفمو سرممو عوض کرد
هنوزم ناراحت بودم بخاطره اینکه من جیمینو به این حالو روز انداختم
ا.ت:ببخشید*با اشک
جیمین:چرا داری گریه میکنی؟
ا.ت:من به تو شلیک کردم*با اشک
جیمین:من خوبم ا.ت
جین:پس نقطه ضعفت جمی بود؟
سرمو بالا کردم که دیدیم جین دم در تگیه داده
جیمین:بخدا خودشم خبر نداره
جین از کجا جمی میشناسه البته منم نمیشناسم
جین:اصن تو چندبار جمی رو دیدی؟
جیمین:مخفی خیلی
جین:دیوونه
اومد طرفم
جین:ات خوبی؟
ا.ت:اوهوم
ا.ت:شوگا چی شد
جین:هااا شوگا با هایلی به یک سال زندان محکوم شدن
ا.ت:تو چی تو نمیری زندان؟
جین:میخوای برم؟
ا.ت:نمیدونی چقد دلم میخواد*خنده
جین:اوهوم از همون اول داستان معلوم بود*خنده
جین:ببخشید
ا.ت:بخشیدم
جیمین:واه این دو کفتر عاشقو
ا.ت:هی شوخی کافیه
تهیونگ: شوخی نمیکنه وقتی با برانکارد داشتن میاوردنت باید قیافشو میدی
تهیونگ:ا.ت خواهش میکنم ا.ت من بدون تو میمیرم ا.ت عاشقتم*حالت ادا در اوردن
جین یه بالش بهش پرتاب کرد
جین:خفه شو
یقشو گرفتم
جین:او.اون دروغ میگه
ا.ت:من کاری به اون ندارم
ا.ت:ولی همچین چیزی هست؟
جیمین:داداش الان وقتشه
تهیونگ:فقط یکبار فرصتش پیش میاد
چند ثانیه مکس کردم
جین:اوهوم
یه لبخند زدم بهشو محکم بغلش کردم
اونم منو بیشتر به خودش فشار داد
اروم تو گوشش زمزمه کردم
ا.ت:منم
از بغلش در اومدم
جیمین:از همون اولش به جین گفتم ولی همش میزد توسرم
تهیونگ:اصن از رفتار اون روزش معلوم بود
ا.ت:ول سخت بود عاشق یه ادم منخرف بشم
جین:هی من منحرف نیستم
جین:تو اومدی تو حموم من
جیمین:چه؟
تهیونگ: تو رفتی تو حمومش؟
جیمین:یعنی جین همه...
ا.ت:نه نه
ا.ت: من فقط شیر حمومم شکست همین
تهیونگ: ...
به نظرم الان جای خاصی کات نکردم هوم؟
۵.۵k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.