علامت پرستار
علامت پرستار%
%خب خب الان هاس که مامان کوچولو به هوش به بیاد
از این حرفش لبخندی روی صورتم شکل گرفت که تهیونگ سریعا متوجه شد
_فک کنم خیلی وقته به هوش اومده
منم اصلا حواسم به نقشه نبود و مثل همیشه نتونستم جلوی زبون درازی رو بگیرم و گفتم
+نخیرشم همین الان پاشدم
_باشه تو راست میگی(با خنده)
+معلومه که خودم راست میگم فکر کردی تو میگی؟
_باشه باشه به خودت مثلث باش کوچولو بلایی سر بچم نیاد
یهو بغض سگی توی گلوم شکل گرفت، یاد اتفاقی که داخل خونه افتاد افتادم، پرستار رفته بود سر همین راحت بودم که نا خودآگاه پقی زدم زیر گریه
+گمشو باهات قهرم مرتیکه پفیوز چلغوز یغور
_چرا عشقم
+یادت رفته باهام چیکار کردی(دادو گریه)
_ببخشید مست بودم
+همین؟ ببخشید مست بودم؟ تاوان مستی تورو من باید بدم؟
میدونی توی دوران حامله گیم چقد بهم سخت گذشت؟ بودی نازمو بکشی؟ بودی موهامو نوازش کنی؟ گمشو بیرون سگگگگگگ
_باشه باشه آروم باش ولی بیا ببین چه خوراکی هایی برات گرفتم
وقتی اسم خوراکی اومد قیافم مثل خری شد که بهش تیتاب دادن و چهار زانو با چشم هایی که برق میزد روی تخت نشستم
ته با آرامش همه ی باکس های خوراکی رو برام بیرون می آورد و من از این محبتش لبخندی روی لبم نشست
_عاشقت همین خنده هاتم وزه خانوم
بهش جوابی ندادم، چرا دوروغ بگم، دلم قیلی ویلی رفت
_میشه باهام قهر نکنی خوشگلم
+از دلم در بیار
تهیونگ از روی صندلیش پاشد و بالسرم وایساد، تمام اجزای صورتم رو دیوانه وار میبوسد و با هر بوسه ذوقی میکردم
بعد از کلی خوردن خوراکی مرخص شدم
رفتیم خونه و بهم دیگه قول دادیم که اون اتفاقات دیگه برامون تکرار نشه، بعد از مدتی فهمیدم که داداش ته به خاطر ارث بود به تهیونگ فشار می آورد که بی مهت دعوامون میشد
به نظر عشق این نیست فقط داخل خوشی باهم باشین، داخل تنهایی هم باید همینطور پایدار بمونید
(پایان)
%خب خب الان هاس که مامان کوچولو به هوش به بیاد
از این حرفش لبخندی روی صورتم شکل گرفت که تهیونگ سریعا متوجه شد
_فک کنم خیلی وقته به هوش اومده
منم اصلا حواسم به نقشه نبود و مثل همیشه نتونستم جلوی زبون درازی رو بگیرم و گفتم
+نخیرشم همین الان پاشدم
_باشه تو راست میگی(با خنده)
+معلومه که خودم راست میگم فکر کردی تو میگی؟
_باشه باشه به خودت مثلث باش کوچولو بلایی سر بچم نیاد
یهو بغض سگی توی گلوم شکل گرفت، یاد اتفاقی که داخل خونه افتاد افتادم، پرستار رفته بود سر همین راحت بودم که نا خودآگاه پقی زدم زیر گریه
+گمشو باهات قهرم مرتیکه پفیوز چلغوز یغور
_چرا عشقم
+یادت رفته باهام چیکار کردی(دادو گریه)
_ببخشید مست بودم
+همین؟ ببخشید مست بودم؟ تاوان مستی تورو من باید بدم؟
میدونی توی دوران حامله گیم چقد بهم سخت گذشت؟ بودی نازمو بکشی؟ بودی موهامو نوازش کنی؟ گمشو بیرون سگگگگگگ
_باشه باشه آروم باش ولی بیا ببین چه خوراکی هایی برات گرفتم
وقتی اسم خوراکی اومد قیافم مثل خری شد که بهش تیتاب دادن و چهار زانو با چشم هایی که برق میزد روی تخت نشستم
ته با آرامش همه ی باکس های خوراکی رو برام بیرون می آورد و من از این محبتش لبخندی روی لبم نشست
_عاشقت همین خنده هاتم وزه خانوم
بهش جوابی ندادم، چرا دوروغ بگم، دلم قیلی ویلی رفت
_میشه باهام قهر نکنی خوشگلم
+از دلم در بیار
تهیونگ از روی صندلیش پاشد و بالسرم وایساد، تمام اجزای صورتم رو دیوانه وار میبوسد و با هر بوسه ذوقی میکردم
بعد از کلی خوردن خوراکی مرخص شدم
رفتیم خونه و بهم دیگه قول دادیم که اون اتفاقات دیگه برامون تکرار نشه، بعد از مدتی فهمیدم که داداش ته به خاطر ارث بود به تهیونگ فشار می آورد که بی مهت دعوامون میشد
به نظر عشق این نیست فقط داخل خوشی باهم باشین، داخل تنهایی هم باید همینطور پایدار بمونید
(پایان)
- ۶.۳k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط