ماهتیره
ماه_تیره🌑
Part: 10
تمام وجودم درد گرفته بود
زندگی من یک شبه عوض شده بود
دلم برای تهیونگ تنگ شده بود
باید فرار میکردم اما با این همه بادیگارد
بلندشدم و دورتا دور اتاق راه میرفتم تا فکری به ذهنم برسه
که یه دفعه از حمام اومد بیرون
لباس نداشت و فقط یه حوله دور گردنش بود
خداروشکر شلوار داشت اماااا
اصلا انگار حیا نداشت
جیغی کشیدم و چرخیدم
زیر لب زمزمه کردم
+عوضی
که انگار شنیده بود و به سمتم اومد شانمو گرفت و به زور به طرف خودش کشوندم
ومن هرچی مقاومت میکردم اثری نداشت
چرخوند سمت خودش و چانمو مهکم گرفت
_اگه همین طوری بخوای عوضی صدام کنی مجبور میشم از روش دیگه ای باهات برخورد کنم
+اها مثلا این روش خوبته!؟
سکوت کرد و یه نیشخند ترسناک بارم کرد
_اها راستی دیگه باید عادت کنی که بدون لباس منو ببینی
+بی حیا
پیش کمدش رفت و لباس مشکی برداشت
بالاخره من خواهر دوست صمیمیش بودم زیاد چیزیم نمیشد نه!؟
البته شاید
به بدنـ//ش زل زده بودم فکر میکردم
که برگشت به سمتم و من متوجه نشدم و همش به بدنـ/ش زل زده بودم و توی یه دنیای دیگه ای بودم
_چته!؟
سریع برگشتم
+عوا خاک به سرم هواسم نبود
ببخشید
بلند خندید و به سمتم اومد
_مگه بدن مرد ندیده بودی که اینطوری زل زده ای بهم
+چرا بدن که زیاد دیده بودم بدن یه ادم بی حیا ندیده بودم
_عجب پس بدن مرد زیاد دیدی
عصبانی به سمتم اومد
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
Part: 10
تمام وجودم درد گرفته بود
زندگی من یک شبه عوض شده بود
دلم برای تهیونگ تنگ شده بود
باید فرار میکردم اما با این همه بادیگارد
بلندشدم و دورتا دور اتاق راه میرفتم تا فکری به ذهنم برسه
که یه دفعه از حمام اومد بیرون
لباس نداشت و فقط یه حوله دور گردنش بود
خداروشکر شلوار داشت اماااا
اصلا انگار حیا نداشت
جیغی کشیدم و چرخیدم
زیر لب زمزمه کردم
+عوضی
که انگار شنیده بود و به سمتم اومد شانمو گرفت و به زور به طرف خودش کشوندم
ومن هرچی مقاومت میکردم اثری نداشت
چرخوند سمت خودش و چانمو مهکم گرفت
_اگه همین طوری بخوای عوضی صدام کنی مجبور میشم از روش دیگه ای باهات برخورد کنم
+اها مثلا این روش خوبته!؟
سکوت کرد و یه نیشخند ترسناک بارم کرد
_اها راستی دیگه باید عادت کنی که بدون لباس منو ببینی
+بی حیا
پیش کمدش رفت و لباس مشکی برداشت
بالاخره من خواهر دوست صمیمیش بودم زیاد چیزیم نمیشد نه!؟
البته شاید
به بدنـ//ش زل زده بودم فکر میکردم
که برگشت به سمتم و من متوجه نشدم و همش به بدنـ/ش زل زده بودم و توی یه دنیای دیگه ای بودم
_چته!؟
سریع برگشتم
+عوا خاک به سرم هواسم نبود
ببخشید
بلند خندید و به سمتم اومد
_مگه بدن مرد ندیده بودی که اینطوری زل زده ای بهم
+چرا بدن که زیاد دیده بودم بدن یه ادم بی حیا ندیده بودم
_عجب پس بدن مرد زیاد دیدی
عصبانی به سمتم اومد
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
- ۱.۰k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط