ملودیتلخ
ملودی_تلخ🍷
Part: 7
با ترس لباس رو برداشتم
لباسی که با پوشیدنش حکم نابود کردن خودمو بهش میدادم
از اتاق بیرون رفت
گریه؟ جیغ؟ فریاد؟
نه دیگه راه فراری نداشتم
که دختره در زد و داخل شد
گرسنتونه؟
+اره
بعد دست زد و دوتا ندیمه با کلی غذا ریختن داخل
وقتی غذا رو چیدن اروم رفتن
به غذاهای رنگی نگاه کردم
چی میدیدم؟ تمشک؟؟؟
تهیونگ به تمشک حساسیت داشت ولی الان روی غذا تزین شده؟
باید یه کاری میکردم
چجوری اینو بهش میدادم بخوره!!؟
اون....
تمشک رو سریع خوردم و تمام تمشک هایی که برای تزیین به کار رفته بودن رو جمع کردم و خوردم
مرد جوانی در زد گفت: اقا تهیونگ تو اتاقشون منتظرتونه
با ترس شدید از اتاق بیرون رفتم به سمت اتاق بزرگی هدایتم کرد
در زد که با صدای تهیونگ وارد شدم
مرتیکه ی.....
چسبیدم بهش و سعی کردم عشوه خرکی بیام
که انگار اصلا خوشش نیومده بود
به عقب هلم. داد
منم سریع بوسـ//ید////مش
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
Part: 7
با ترس لباس رو برداشتم
لباسی که با پوشیدنش حکم نابود کردن خودمو بهش میدادم
از اتاق بیرون رفت
گریه؟ جیغ؟ فریاد؟
نه دیگه راه فراری نداشتم
که دختره در زد و داخل شد
گرسنتونه؟
+اره
بعد دست زد و دوتا ندیمه با کلی غذا ریختن داخل
وقتی غذا رو چیدن اروم رفتن
به غذاهای رنگی نگاه کردم
چی میدیدم؟ تمشک؟؟؟
تهیونگ به تمشک حساسیت داشت ولی الان روی غذا تزین شده؟
باید یه کاری میکردم
چجوری اینو بهش میدادم بخوره!!؟
اون....
تمشک رو سریع خوردم و تمام تمشک هایی که برای تزیین به کار رفته بودن رو جمع کردم و خوردم
مرد جوانی در زد گفت: اقا تهیونگ تو اتاقشون منتظرتونه
با ترس شدید از اتاق بیرون رفتم به سمت اتاق بزرگی هدایتم کرد
در زد که با صدای تهیونگ وارد شدم
مرتیکه ی.....
چسبیدم بهش و سعی کردم عشوه خرکی بیام
که انگار اصلا خوشش نیومده بود
به عقب هلم. داد
منم سریع بوسـ//ید////مش
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
- ۱.۳k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط