پارت

پارت ۲۲

جونگکوک ات رو از پشت بغل میکنه
و بعد زاویه فک ات رو میبوسه
و سرشو تو گردن ات فرو میکنه
و گردنشو میبوسه
ات گردنش قسمت حساس بدنش بود
وقتی کسی به گردنش دست میزد
بدنش شل میشود و نمیتونست کاری کنه

جونگکوک: رو گردنت حساسی بیب
ات: بس کن
جونگکوک: چرا بس کنم وقتی دارم لذت میبرم
ات: لطفا
جونگکوک: اگه میخوای ادامه ندم باید بیدار شی
چون من خیلی گشتمه باید بریم یه چیزی بخوریم
ات: باشه
جونگکوک: افرین کوچولو

جونگکوک سرشو ار تو گردن ات برون میاره

جونگکوک:منتظرتم کوچولو

و از اتاق میره بیرون
ات هم به خودش میرسه
یه لباس صورتی کیوت میپوشه
موهاشو شونه میکنه
و میره پایین

جونگکوک رو میبینه که منتظرش نشسته
ات میره رو یه صندلی میشینه
جایی که خیلی دور از جونگکوک نشسته بود
جونگکوک با عصبانیت به ات نگاه میکنه

ات: چیزی شده
دیدگاه ها (۷)

عکس پروف رو عوض کردم ♥

پارت ۲۳جونگکوک: چرا اونجا نشستی.... عصبی.... ات: خب برای نشس...

پارت دو بعد ............ 👅..................... ............

پارت ۲۱جونگکوک: امید وارم تو هم یه روز عاشقم بشی ویو صبح جون...

پارت ۲۹جیمین: ببین میدونم درد داری ولی باید تحمل کنی چون نمی...

#رُز_زخمی_منPart. 62هواپیما در ارتفاع اوج قرار داشت و شهر زی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط