پارت
پارت ۲۹
جیمین: ببین میدونم درد داری ولی باید
تحمل کنی چون نمیتونم ببینم اموالم اسیب
دیده خب نفس عمیق بکش
حالا اشکاتو پاک کن خانم کوچولو
ات: باشه..... اروم....
جیمین: افرین کوچولو
ات: من فین کوچولو نیستم
۲۳ سالمه
جیمین: کوچولویی دیگه من ۲۹۷ سالمه
ات: خب ما ادما انقدر عمر نمیکنیم
جیمین دستشو روی رون پای ات میرازه و انگشتش شستشو نوازش وار روش میکشه
جیمین: خب این طبیعت شما ها هست
جیمین: دیدی حواست پرت شد کرمتو زدم
ات: نخیرم حواسم بود
جیمین: اصلا خب دروغ نمیگی 😂
خدمتکار ها وقتی دیدند که جیمین انقدر با ات
خوب حرف میزنی از شوک زیاد چشاشون گرد میشه چون هیچوقت جیمین رو اینجوری ندیدن
و جیمین بر میگرده و میبینه که خدمتکار ها دارن بهشون زل میزنن و دوباره رفتارش سرد میشه
جیمین: تا شب وقت دارین اینجا رو تمیز کنین
وگرنه حقوقتون نصف میشه
خدمتکار ها: چشم ارباب
ات: تا شب فقط چند ساعت مونده گناه دارن 🥺
جیمین بیشتر از قبل خودشو نزدیک ات میکنه
و سرشو تو گردن ات فرو میکنه
جیمین: باشه بیا یه کاری کنیم و بهم خون میدی منم دیگه باهاشون کاری نمیکنم
ات: دردم میاد 🥺
جیمین: خب پس اونا هم مجبورن تا شب کل این عمارت رو تمیز کنن
ات: کل عمارت 😳 تو چند ساعت امکان نداره نمیتونن انجامش بدن
جیمین: الان تنها کسی که میتونه نجانتشون بده تویی خانم کوچولو
ات: دستشو تو موهای جیمین فرو میکنه
و این یه چراغ سبز برای خون خوردن جیمین بود
جیمین یه نیشخند میزنه و دندون نیششو
تو گردن ات فرو میکنه میکنه
ات یه ناله بلند میکنه و از درد
دست دیگشو رو شونه جیمین میزاره و فشار میده
جیمین به خاطره اون مزه خاص داشت به جنون میرسید ات میتونست صدای قورت دادن خونی که جیمین میخوردم رو بشنوه و جیمین دستشو
کامل روی تمام نقاط بدن ات میکشید
ات: جیمین اه لطفا... بسه
شرایط پارت بعد
۳۰ = لایک
۲۰ = کامنت
جیمین: ببین میدونم درد داری ولی باید
تحمل کنی چون نمیتونم ببینم اموالم اسیب
دیده خب نفس عمیق بکش
حالا اشکاتو پاک کن خانم کوچولو
ات: باشه..... اروم....
جیمین: افرین کوچولو
ات: من فین کوچولو نیستم
۲۳ سالمه
جیمین: کوچولویی دیگه من ۲۹۷ سالمه
ات: خب ما ادما انقدر عمر نمیکنیم
جیمین دستشو روی رون پای ات میرازه و انگشتش شستشو نوازش وار روش میکشه
جیمین: خب این طبیعت شما ها هست
جیمین: دیدی حواست پرت شد کرمتو زدم
ات: نخیرم حواسم بود
جیمین: اصلا خب دروغ نمیگی 😂
خدمتکار ها وقتی دیدند که جیمین انقدر با ات
خوب حرف میزنی از شوک زیاد چشاشون گرد میشه چون هیچوقت جیمین رو اینجوری ندیدن
و جیمین بر میگرده و میبینه که خدمتکار ها دارن بهشون زل میزنن و دوباره رفتارش سرد میشه
جیمین: تا شب وقت دارین اینجا رو تمیز کنین
وگرنه حقوقتون نصف میشه
خدمتکار ها: چشم ارباب
ات: تا شب فقط چند ساعت مونده گناه دارن 🥺
جیمین بیشتر از قبل خودشو نزدیک ات میکنه
و سرشو تو گردن ات فرو میکنه
جیمین: باشه بیا یه کاری کنیم و بهم خون میدی منم دیگه باهاشون کاری نمیکنم
ات: دردم میاد 🥺
جیمین: خب پس اونا هم مجبورن تا شب کل این عمارت رو تمیز کنن
ات: کل عمارت 😳 تو چند ساعت امکان نداره نمیتونن انجامش بدن
جیمین: الان تنها کسی که میتونه نجانتشون بده تویی خانم کوچولو
ات: دستشو تو موهای جیمین فرو میکنه
و این یه چراغ سبز برای خون خوردن جیمین بود
جیمین یه نیشخند میزنه و دندون نیششو
تو گردن ات فرو میکنه میکنه
ات یه ناله بلند میکنه و از درد
دست دیگشو رو شونه جیمین میزاره و فشار میده
جیمین به خاطره اون مزه خاص داشت به جنون میرسید ات میتونست صدای قورت دادن خونی که جیمین میخوردم رو بشنوه و جیمین دستشو
کامل روی تمام نقاط بدن ات میکشید
ات: جیمین اه لطفا... بسه
شرایط پارت بعد
۳۰ = لایک
۲۰ = کامنت
- ۱۷.۷k
- ۱۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط