✚از وقتی دیدمت ✚
✚از وقتی دیدمت ✚
〘Part 5〙
#فیک
#فیلیکس
فیلیکس : ولش کنید * اروم
ا/ت : نه فیلیکس .....
جانگ هو : به به چه عجیب بلاخره جربزه یه کاری رو پیدا کردی
فیلیکس : چرا باهاش ابن کار رو می کنید مگه اون چیکارتون کرده؟
جانگ هو : اون؟ ..... اون خیلی بدبخته مجبوره برای اینکه شکم خودش رو سیر کنه از بعد مدرسه تا شب کار بکنه اون حتی خانواده هم نداره
فیلیکس : درسته ..... اون شاید اون چیز هایی که تو میگی رو نداشته باشه ولی اون چیزی داره که تو نداری اون انسان بودنه
وقتی من به مدرسه قبلیم رفتم همه منو به خاطر صدام و نداشتن خانوادم مسخره می کردن
ولی وقتی به این مدرسه امدم ا/ت بود که منو خوشحالم کرد، باهام وقت گذروند و علایقم رو مسخره نکرد، میدونی نداشتن اینا خیلی از نداشتن خانواده و پول کافی بدتره
و دستم رو کشید و از مدرسه بیرون رفتیم و من رو به سمت همون پارک نزدیک مدرسه برد و روی یکی از صندلی ها نشوند
فیلیکس : همین جا وایسا الان میام
.
صورتم درد می کرد و قرمز شده بود
هنوز داشتم به حرف های یونگ بوک فکر می کردم
چشمام رو بستم و سرم رو بالا گرفتم و اجازه دادم باد موهام رو نوازش کنه
که با احساس اینکه کسی کنارمه چشمام رو باز کردم
و یونگ بوک اروم اروم شروع به زدن اون کرم روی صورتم کرد
و همون طور که می زد صورتش هم به صورتم نزدیک می کرد که با دقت بیشتری این کار رو انجام بده ولی ...... نمی دونیت که با همین کارش چقدر قلبم به لرزش در میاد
وقتی کارش تموم شد به چشمام نگاه کرد و نگاهش مدام بین چشمام و لبام می چرخید و زمانی که صورت امون فاصله زیادی نداشتن کیفم افتاد زمین و سری از هم فاصله گرفتیم و کم شدم تا کتاب هام رو جمع کنم و یونگ بوک هم خواست کمکم کنه ولی اولین کتابی که برداشت همون کتاب طراحیان بود و شروع به ورق زدنش کرد و من که هنوز متوجه این موضوع نشده بودم سرم رو با صدایی که از طرف اون شنیدم
بالا گرفتم
فیلیکس : اینا ..... همشون منم؟!
من داشتم با تعجب نگاهش نی کردم و بعد سری کتاب رو از دستش گرفتم و گفتم
ا/ت : نه ... یعنی .. اره
فیلیکس : واو توی کلاس .... خیلی دقت نکردم ولی الان که می بینم تو ..... خیلی قشنگ طراحی می کنی .....
حمایت .......... 🖤🌚
میشه اون دستای قشنگ رو روی دکمه دنبال کردن بزنی با این کارت دل یه دختر رو اکلیلی می کنی ✨راستی شب یه پارت دیگه هم می زارم
〘Part 5〙
#فیک
#فیلیکس
فیلیکس : ولش کنید * اروم
ا/ت : نه فیلیکس .....
جانگ هو : به به چه عجیب بلاخره جربزه یه کاری رو پیدا کردی
فیلیکس : چرا باهاش ابن کار رو می کنید مگه اون چیکارتون کرده؟
جانگ هو : اون؟ ..... اون خیلی بدبخته مجبوره برای اینکه شکم خودش رو سیر کنه از بعد مدرسه تا شب کار بکنه اون حتی خانواده هم نداره
فیلیکس : درسته ..... اون شاید اون چیز هایی که تو میگی رو نداشته باشه ولی اون چیزی داره که تو نداری اون انسان بودنه
وقتی من به مدرسه قبلیم رفتم همه منو به خاطر صدام و نداشتن خانوادم مسخره می کردن
ولی وقتی به این مدرسه امدم ا/ت بود که منو خوشحالم کرد، باهام وقت گذروند و علایقم رو مسخره نکرد، میدونی نداشتن اینا خیلی از نداشتن خانواده و پول کافی بدتره
و دستم رو کشید و از مدرسه بیرون رفتیم و من رو به سمت همون پارک نزدیک مدرسه برد و روی یکی از صندلی ها نشوند
فیلیکس : همین جا وایسا الان میام
.
صورتم درد می کرد و قرمز شده بود
هنوز داشتم به حرف های یونگ بوک فکر می کردم
چشمام رو بستم و سرم رو بالا گرفتم و اجازه دادم باد موهام رو نوازش کنه
که با احساس اینکه کسی کنارمه چشمام رو باز کردم
و یونگ بوک اروم اروم شروع به زدن اون کرم روی صورتم کرد
و همون طور که می زد صورتش هم به صورتم نزدیک می کرد که با دقت بیشتری این کار رو انجام بده ولی ...... نمی دونیت که با همین کارش چقدر قلبم به لرزش در میاد
وقتی کارش تموم شد به چشمام نگاه کرد و نگاهش مدام بین چشمام و لبام می چرخید و زمانی که صورت امون فاصله زیادی نداشتن کیفم افتاد زمین و سری از هم فاصله گرفتیم و کم شدم تا کتاب هام رو جمع کنم و یونگ بوک هم خواست کمکم کنه ولی اولین کتابی که برداشت همون کتاب طراحیان بود و شروع به ورق زدنش کرد و من که هنوز متوجه این موضوع نشده بودم سرم رو با صدایی که از طرف اون شنیدم
بالا گرفتم
فیلیکس : اینا ..... همشون منم؟!
من داشتم با تعجب نگاهش نی کردم و بعد سری کتاب رو از دستش گرفتم و گفتم
ا/ت : نه ... یعنی .. اره
فیلیکس : واو توی کلاس .... خیلی دقت نکردم ولی الان که می بینم تو ..... خیلی قشنگ طراحی می کنی .....
حمایت .......... 🖤🌚
میشه اون دستای قشنگ رو روی دکمه دنبال کردن بزنی با این کارت دل یه دختر رو اکلیلی می کنی ✨راستی شب یه پارت دیگه هم می زارم
۱۰.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.