پارت15
پارت15
#من_ازت_متنفر_نیستم
شوگا: جرات داری یبار دیگه تکرار کن.. خب؟
لبمو گزیدم و ببخشیدی زیر لب گفتم
نفسشو تو صورتم صدا دار فوت کرد و از روم بلند شد و دوباره دراز کشید سر جاش
شوگا: خوبه.. حالام گمشو میخام بخوابم
-میشه منم بخوابم؟
شوگا: برو بگیر سر مبل بخواب
-سنگ دل..
چشاشو زرتی باز باز کرد😐
شوگا: چی گفتی؟
-ببخشید گوه خوردم... میرم رو. مبل میخابم و سریع به طرف مبل رفتم
و روش دراز کشیدم
بزور مچاله شدم توش
هنوز داشت با اخم کمرنگی نگام میکرد
-امدم اینجا باز چته مثل قورباغه زل زدی بهم؟
بالشتشو برداشت و پرت کرد طرفم
شوگا: ببند گاله رو
زیر لب با حرص چشمی گفتم و پشتم و کردم بهش
ای بمیری من راحت شم به حق علی﴿خدانکنه😐💔﴾
تو دلم همینجوری داشتم نفرینش میکردم و فحشش میدادم که یدفه از رو زمین بلندم کرد
چرخیدم طرفش و با اعجب زل زدم بهش
رو تخت گذاشتم و خودشم امد و رو تخت نشست
پشتشو بهم کرد و خیل بیخیال گرفت خوابید
زیر لب ایشی گفتم و گرفتم خوابیدم
با صدای کسی چشمامو باز کردم
شوگا: هوی زیبای خفته اگه میشه لطفا تنه لشتو بلند کن که باید بریم
درحالی که هنوز صدام تو خواب بود گفتم کجا؟
شوگا: باز شروع نکن ات.. پاشو بپوش دیر شد خیر سرمون مهمونی ساعت 10بود
-شوگاااا
شوگا: ها؟
-تروخدا من نیاممم..
شوگا: پا میشی یا بیام برات؟
سریع از تخت پریدم پایین
-غلط خوردم پا شدم....
شرط. ۸لایک
۱۵کامنت
#من_ازت_متنفر_نیستم
شوگا: جرات داری یبار دیگه تکرار کن.. خب؟
لبمو گزیدم و ببخشیدی زیر لب گفتم
نفسشو تو صورتم صدا دار فوت کرد و از روم بلند شد و دوباره دراز کشید سر جاش
شوگا: خوبه.. حالام گمشو میخام بخوابم
-میشه منم بخوابم؟
شوگا: برو بگیر سر مبل بخواب
-سنگ دل..
چشاشو زرتی باز باز کرد😐
شوگا: چی گفتی؟
-ببخشید گوه خوردم... میرم رو. مبل میخابم و سریع به طرف مبل رفتم
و روش دراز کشیدم
بزور مچاله شدم توش
هنوز داشت با اخم کمرنگی نگام میکرد
-امدم اینجا باز چته مثل قورباغه زل زدی بهم؟
بالشتشو برداشت و پرت کرد طرفم
شوگا: ببند گاله رو
زیر لب با حرص چشمی گفتم و پشتم و کردم بهش
ای بمیری من راحت شم به حق علی﴿خدانکنه😐💔﴾
تو دلم همینجوری داشتم نفرینش میکردم و فحشش میدادم که یدفه از رو زمین بلندم کرد
چرخیدم طرفش و با اعجب زل زدم بهش
رو تخت گذاشتم و خودشم امد و رو تخت نشست
پشتشو بهم کرد و خیل بیخیال گرفت خوابید
زیر لب ایشی گفتم و گرفتم خوابیدم
با صدای کسی چشمامو باز کردم
شوگا: هوی زیبای خفته اگه میشه لطفا تنه لشتو بلند کن که باید بریم
درحالی که هنوز صدام تو خواب بود گفتم کجا؟
شوگا: باز شروع نکن ات.. پاشو بپوش دیر شد خیر سرمون مهمونی ساعت 10بود
-شوگاااا
شوگا: ها؟
-تروخدا من نیاممم..
شوگا: پا میشی یا بیام برات؟
سریع از تخت پریدم پایین
-غلط خوردم پا شدم....
شرط. ۸لایک
۱۵کامنت
۸.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.