من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد
من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد
خاطرم هر لحظه از اندیشه ات بی تاب شد
سینه خشکید و خیالت در سرم آشوب کرد
خاطرت درشام تاریک دلم مهتاب شد
یک نگاهم کردی و دنیای من آوار گشت
چشمِ شبهایم دگر بعد از غمت بی خواب شد
آتشی در جانم افتاد و غمت بیداد کرد
دیده ام هر شب به یادت غرقِ در سیلاب شد
از خیالت گرچه رفتم ،خاطرت جاوید گشت
چهرهٔ تابان تو در سینهٔ من قاب شد
خاطرم هر لحظه از اندیشه ات بی تاب شد
سینه خشکید و خیالت در سرم آشوب کرد
خاطرت درشام تاریک دلم مهتاب شد
یک نگاهم کردی و دنیای من آوار گشت
چشمِ شبهایم دگر بعد از غمت بی خواب شد
آتشی در جانم افتاد و غمت بیداد کرد
دیده ام هر شب به یادت غرقِ در سیلاب شد
از خیالت گرچه رفتم ،خاطرت جاوید گشت
چهرهٔ تابان تو در سینهٔ من قاب شد
- ۳.۷k
- ۰۶ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط