دوست پسر سادیسمی من
𝑁𝑎𝑚𝑒:دوست پسر سادیسمی من🍷
𝑃𝑎𝑟𝑡:10
علامت کوک:_ علامت لارا:+
از زبان نویسنده: فکر کنید بی رحم ترین مافیای کره
که هیچ کس نمیتونست روی حرف اون حرف بزنه
همه رو میکشت الان به خاطر یه دختر تو کماست
اصلا قابل درک نیست بنظرتان چه خواهد شد؟
ایا کوک توان فراموش کردن ان دختر را دارد؟
ایا کوک زنده میماند؟
امان از عشق. امان..
عشق خیلی بیرحم است حتی اگر دچار عشق یک طرفه شوی!
این است داستان عشق یک طرفه......
.......................................................
ویو کوک
امروز دیگه تمومش میکنم
از وقتی که لارا رفته یکی دوبار رفتم دانشگاه دیدم داره با یه پسره با خوشحالی و لب خندون حرف میزنه
واقعا حسودیم میشد
یه چند روزی از دانشگاه مرخصی گرفتم و تو خونه بودم
شب و روز فقط مشروب و الکل میخورم
امروز تصمیم گرفتم به زندگیم پایان بدم
یه تیغ از تو کشوی بغل تختم در آوردم و رفتم تو حموم و رگمو زدم
تنها صحنه ای که یادمه اینه که جیمین درو باز کرد و بعد سیاهی.....
ویو جیمین
الان یه یکماهی میشه که کوک تو کماست و من و شوگا یک روز در میون میایم به کوک سر میزنیم
حتی به هوش هم نیومده
به لارا گفتیم که کوک تو چه وظعیتیه و حالش بده
اما لارا نیومد بهش سر بزنه
امروز قراره لارا برای ادامه تحصیل بره فرانسه
امروز نوبت من بود برم به کوک سر بزنم
بعد از 10 مین رسیدم بیمارستان
=: سلام اقای دکتر
»: سلام اومدید ملاقات دوستتون؟
=: بله میتونم برم داخل؟
»: بله بفرمایید
=: خیلی ممنون ازتون
»: خواهش میکنم
رفت تو اتاق کوک
=: سلام کوکی
چطوری؟(با بغض)
_:....
=: نمیخوای بهوش بیای؟
_:....
=: یعنی منو شوگا رو به لارا ترجیح دادی؟
نگفتی ما بعد توچیکار کنیم
زود بیدار شو دیگه!!(گریه)
_:.....
=: اها راستی گل مورد علاقت رو آوردم گل رز قرمز🌺
و جیمین چند ساعت پیش کوک بود ولی کوک حتی انگشتشم تکون نمیداد که بقیه متوجه بشن هوشیاره
وقتی رفت خونه شوگا به جیمین زنگ زد
(مکالمشون)
×: چطوری چیمی
=: خوبم
×: رفتی به کوک سر بزنی؟
=: اره ولی حتی تکونم نمیخورد
×: اوهوم
=: قضیه رو به لارا گفتم
×: خب
=: حتی به پشمشم نبود
ویو 8 ماه بعد
از زبان جیمین
من و شوگا از سازمان برگشتیم که
از بیمارستان زنگ زدن
بدنم یخ کرد
که یهو.....
{شرایط: 8 تا کامنت 6 تا هم لایک}
𝑃𝑎𝑟𝑡:10
علامت کوک:_ علامت لارا:+
از زبان نویسنده: فکر کنید بی رحم ترین مافیای کره
که هیچ کس نمیتونست روی حرف اون حرف بزنه
همه رو میکشت الان به خاطر یه دختر تو کماست
اصلا قابل درک نیست بنظرتان چه خواهد شد؟
ایا کوک توان فراموش کردن ان دختر را دارد؟
ایا کوک زنده میماند؟
امان از عشق. امان..
عشق خیلی بیرحم است حتی اگر دچار عشق یک طرفه شوی!
این است داستان عشق یک طرفه......
.......................................................
ویو کوک
امروز دیگه تمومش میکنم
از وقتی که لارا رفته یکی دوبار رفتم دانشگاه دیدم داره با یه پسره با خوشحالی و لب خندون حرف میزنه
واقعا حسودیم میشد
یه چند روزی از دانشگاه مرخصی گرفتم و تو خونه بودم
شب و روز فقط مشروب و الکل میخورم
امروز تصمیم گرفتم به زندگیم پایان بدم
یه تیغ از تو کشوی بغل تختم در آوردم و رفتم تو حموم و رگمو زدم
تنها صحنه ای که یادمه اینه که جیمین درو باز کرد و بعد سیاهی.....
ویو جیمین
الان یه یکماهی میشه که کوک تو کماست و من و شوگا یک روز در میون میایم به کوک سر میزنیم
حتی به هوش هم نیومده
به لارا گفتیم که کوک تو چه وظعیتیه و حالش بده
اما لارا نیومد بهش سر بزنه
امروز قراره لارا برای ادامه تحصیل بره فرانسه
امروز نوبت من بود برم به کوک سر بزنم
بعد از 10 مین رسیدم بیمارستان
=: سلام اقای دکتر
»: سلام اومدید ملاقات دوستتون؟
=: بله میتونم برم داخل؟
»: بله بفرمایید
=: خیلی ممنون ازتون
»: خواهش میکنم
رفت تو اتاق کوک
=: سلام کوکی
چطوری؟(با بغض)
_:....
=: نمیخوای بهوش بیای؟
_:....
=: یعنی منو شوگا رو به لارا ترجیح دادی؟
نگفتی ما بعد توچیکار کنیم
زود بیدار شو دیگه!!(گریه)
_:.....
=: اها راستی گل مورد علاقت رو آوردم گل رز قرمز🌺
و جیمین چند ساعت پیش کوک بود ولی کوک حتی انگشتشم تکون نمیداد که بقیه متوجه بشن هوشیاره
وقتی رفت خونه شوگا به جیمین زنگ زد
(مکالمشون)
×: چطوری چیمی
=: خوبم
×: رفتی به کوک سر بزنی؟
=: اره ولی حتی تکونم نمیخورد
×: اوهوم
=: قضیه رو به لارا گفتم
×: خب
=: حتی به پشمشم نبود
ویو 8 ماه بعد
از زبان جیمین
من و شوگا از سازمان برگشتیم که
از بیمارستان زنگ زدن
بدنم یخ کرد
که یهو.....
{شرایط: 8 تا کامنت 6 تا هم لایک}
- ۵.۹k
- ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط