پاییزبود،هوا تاریک،مادر چادرش سرش بود و نماز میخواند.
پاییزبود،هوا تاریک،مادر چادرش سرش بود و نماز میخواند.
کتری روی چراغ علاءالدین میجوشید،کلی از مشقها مانده بود،برنامهکودک تمام شده بود،بغض کودکی من شروع
کتری روی چراغ علاءالدین میجوشید،کلی از مشقها مانده بود،برنامهکودک تمام شده بود،بغض کودکی من شروع
۱.۵k
۲۱ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.