ادامه وانشات 💲Dark love🖤
ادامه وانشات 💲Dark love🖤
ا/ت : +
تهیونگ : _
ذهن ا/ت :
یک ، دو ، سه
چشمامو بستم و منتظر ضربه شدم
ولی چیزی احساس نکردم ، با صدای برخورد کامیون با کسی چشمامو باز کردم
صحنه ای که میدیدمو باور نمیکردم
نه نه نه امکااان نداره
نمیشهههههه
این تهیونگ منههههه
پاهام سست شدن و به زمین افتادم
سریع یه طرف تهیونگ حرکت کردم و اونو توی بغلم گرفتم
همه جونم خونی شده بود
ولی مهم نبود
+ تهیونگ ، تهیونگ خواهش میکنم نرو ، نهههه
_ ا/ت همیشه یادت باشه که تو زندگیمی ، یادت بمونه چقد دوستت داشتم و خواهم داشت ، اگه با اون خوشحال تری ، با اون باش ، برات آرزوی خوشبختی میکنم عشق من
تموم حرفاشو نفس نفس و بریده بریده میزد
+ نه نه تهیونگ نهههه من عاشقتم پاشوووووو
بدون تو چیکار کنم
تنهام نزار التماست میکنم
نههههههههههه
*با صدای آلارم گوشیم از خواب پریدم
+ اَه بازم این کابوس لعنتی
واقعا من باعث مرگ عشقم شدم؟
چرا صحنش از جلو چشمم نمیره
الان دقیقا ۶ ماهه هرشب این کابوسو میبینم
جای خالیه امید زندگیمو خیلی حس میکنم
چرا اینکارو باهاش کردم؟
چرا اون حرفارو بهش زدم؟
دیگه نمیتونم
باز هق هقام شروع شد
اول باید یکاری انجام بدم
زنگ زدم به کسی که با وجود تهیونگ باهاش بودم
احساس عوضی بودن میکردم
& سلام بیب
+ به من نگو بیب
& چیشده ا/ت ؟
+ خفه شووو عوضی دیگه باهم رابطه ای نداریم ازت متنفرمم برو بمیرررر
و قطع کردم
الان حس بهتری داشتم
احساس میکردم سبک شدم
به سمت پشتبام خونمون رفتم ، ارتفاع زیاد بود ، خونه ی خیلی شیک و قشنگی داشتیم ، آپارتمان بود
پامو لب سَکوی پشت بام گذاشتم
+ زندگیم دارم میام پیشتتتتتت
خودمو رها کردم
بادی که به صورتم میخورد توی آخرین ثانیه های عمرم حس خوبی رو بهم میداد
دارم به زمین نزدیک میشم
حالا
و سیاهیه مطلق......
:)🖤🥀
ا/ت : +
تهیونگ : _
ذهن ا/ت :
یک ، دو ، سه
چشمامو بستم و منتظر ضربه شدم
ولی چیزی احساس نکردم ، با صدای برخورد کامیون با کسی چشمامو باز کردم
صحنه ای که میدیدمو باور نمیکردم
نه نه نه امکااان نداره
نمیشهههههه
این تهیونگ منههههه
پاهام سست شدن و به زمین افتادم
سریع یه طرف تهیونگ حرکت کردم و اونو توی بغلم گرفتم
همه جونم خونی شده بود
ولی مهم نبود
+ تهیونگ ، تهیونگ خواهش میکنم نرو ، نهههه
_ ا/ت همیشه یادت باشه که تو زندگیمی ، یادت بمونه چقد دوستت داشتم و خواهم داشت ، اگه با اون خوشحال تری ، با اون باش ، برات آرزوی خوشبختی میکنم عشق من
تموم حرفاشو نفس نفس و بریده بریده میزد
+ نه نه تهیونگ نهههه من عاشقتم پاشوووووو
بدون تو چیکار کنم
تنهام نزار التماست میکنم
نههههههههههه
*با صدای آلارم گوشیم از خواب پریدم
+ اَه بازم این کابوس لعنتی
واقعا من باعث مرگ عشقم شدم؟
چرا صحنش از جلو چشمم نمیره
الان دقیقا ۶ ماهه هرشب این کابوسو میبینم
جای خالیه امید زندگیمو خیلی حس میکنم
چرا اینکارو باهاش کردم؟
چرا اون حرفارو بهش زدم؟
دیگه نمیتونم
باز هق هقام شروع شد
اول باید یکاری انجام بدم
زنگ زدم به کسی که با وجود تهیونگ باهاش بودم
احساس عوضی بودن میکردم
& سلام بیب
+ به من نگو بیب
& چیشده ا/ت ؟
+ خفه شووو عوضی دیگه باهم رابطه ای نداریم ازت متنفرمم برو بمیرررر
و قطع کردم
الان حس بهتری داشتم
احساس میکردم سبک شدم
به سمت پشتبام خونمون رفتم ، ارتفاع زیاد بود ، خونه ی خیلی شیک و قشنگی داشتیم ، آپارتمان بود
پامو لب سَکوی پشت بام گذاشتم
+ زندگیم دارم میام پیشتتتتتت
خودمو رها کردم
بادی که به صورتم میخورد توی آخرین ثانیه های عمرم حس خوبی رو بهم میداد
دارم به زمین نزدیک میشم
حالا
و سیاهیه مطلق......
:)🖤🥀
۶۹.۳k
۲۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.