Part آخر
Part آخر
خیلی ناراحتم که دارم ازتون خدافظی میکنم و این آخرین پارتیه که از کلید عشق آپلود میشه ، خوشحالم که مخاطبای زیادی داشت :)
فیک کلید عشق 🗝️❤️
دکتر : متاسفانه بیمار شما خیلی تلاش کرد که زنده بمونه ، ولی ما کشتیمش
و زد زیر خنده
جیمین : چی؟!
دکتر : شوخی کردم پسرم ، دختر خانم شما و مادرش در سلامت کامل به سر میبرن ، مبارک باشه
جیمین : خیلییییی ممنووون آقای دکتر
از زبان جیمین :
انگار یه بار سنگین از رو دوشم برداشته شد ،همین که شنیدم حالشون خوبه بهترین خبر دنیا بود
ببخشید خانم پرستار
پرستار : بفرمایید
جیمین : من میتونم همسرم و بچمون رو ببینم
پرستار : خانم ا/ت؟
جیمین : بله
پرستار : هنوز به هوش نیومدن
جیمین : آها خیلی ممنون
نیم ساعت بعد :
پرستار : خانم ا/ت به هوش اومدن ، میتونید برید ببینیدش
جیمین : واقعاااا؟! مرسییی
وارد اتاق شدم
ا/ت : جیمینا اومدی؟!بچمون کو؟
جیمین سریع اومد سمتم و دستامو و گرفت و پیشونیمو بوسید
جیمین :بچمون خوبه فرشته ی من تو خوبی؟
ا/ت : اوهوم حالم خوبه جیمین،
کی بچمون رو میبینیم
جیمین : هروقت که تو بخوای
ا/ت : الان
جیمین : باشه بیبی الان میارمش
به اتاق نوزادان رفتم و با کمک یکی از پرستارا سولنان رو دیدم
این اولین بار بود که بچمون رو میدیدم
واقعا نمیتونم حسشو توصیف کنم
میخواستم از کیوتی بخورمش
سریع بردمش تو اتاق ا/ت
خلاصه یه صحنه رمانتیک و.....
چند سال بعد:
سولنان : مامااااان ماماااان
ا/ت : چیه دخترم
من قبووووول شدم ، تو کمپانی وای جی قبولی شدممممممم
جیمین : ببین دخترم چه خانوم شده
ا/ت : آفرین دخترم بهت تبریک میگم ، تو نتیجه ی تلاش هاتو دیدی
سولنان : میخوام مثل بابا معروف بشم
جیمین : مطمئنم تو از منم بهتر میشی
ببین کوچولو ی بابا چقد بزرگ شده ، چند هفته دیگه باید تولد ۲۱ سالگیتو بگییریماااا
سولنان : بابا از الان گفته باشم کادو زیر لامبورگینی قبول نمیکنم
جیمین : اووو تموم نشی یه وقتتتت؟
سولنان : باباااا ناسلامتی ۲۰ سالمه هااا
ا/ت : باشه دخترم ، میگیره برات
ا/ت :
این بود زندگیه ما ، آره ، شاید پر از فراز و نشیب بود ولی منو جیمین هنوزم عاشق همیم و توی این دنیای بزرگ بین این همه آدم ما همو انتخاب کردیم و شاهد موفقیت های دخترمون هستیم.
پایان :)
ادمین اصلی
خیلی ناراحتم که دارم ازتون خدافظی میکنم و این آخرین پارتیه که از کلید عشق آپلود میشه ، خوشحالم که مخاطبای زیادی داشت :)
فیک کلید عشق 🗝️❤️
دکتر : متاسفانه بیمار شما خیلی تلاش کرد که زنده بمونه ، ولی ما کشتیمش
و زد زیر خنده
جیمین : چی؟!
دکتر : شوخی کردم پسرم ، دختر خانم شما و مادرش در سلامت کامل به سر میبرن ، مبارک باشه
جیمین : خیلییییی ممنووون آقای دکتر
از زبان جیمین :
انگار یه بار سنگین از رو دوشم برداشته شد ،همین که شنیدم حالشون خوبه بهترین خبر دنیا بود
ببخشید خانم پرستار
پرستار : بفرمایید
جیمین : من میتونم همسرم و بچمون رو ببینم
پرستار : خانم ا/ت؟
جیمین : بله
پرستار : هنوز به هوش نیومدن
جیمین : آها خیلی ممنون
نیم ساعت بعد :
پرستار : خانم ا/ت به هوش اومدن ، میتونید برید ببینیدش
جیمین : واقعاااا؟! مرسییی
وارد اتاق شدم
ا/ت : جیمینا اومدی؟!بچمون کو؟
جیمین سریع اومد سمتم و دستامو و گرفت و پیشونیمو بوسید
جیمین :بچمون خوبه فرشته ی من تو خوبی؟
ا/ت : اوهوم حالم خوبه جیمین،
کی بچمون رو میبینیم
جیمین : هروقت که تو بخوای
ا/ت : الان
جیمین : باشه بیبی الان میارمش
به اتاق نوزادان رفتم و با کمک یکی از پرستارا سولنان رو دیدم
این اولین بار بود که بچمون رو میدیدم
واقعا نمیتونم حسشو توصیف کنم
میخواستم از کیوتی بخورمش
سریع بردمش تو اتاق ا/ت
خلاصه یه صحنه رمانتیک و.....
چند سال بعد:
سولنان : مامااااان ماماااان
ا/ت : چیه دخترم
من قبووووول شدم ، تو کمپانی وای جی قبولی شدممممممم
جیمین : ببین دخترم چه خانوم شده
ا/ت : آفرین دخترم بهت تبریک میگم ، تو نتیجه ی تلاش هاتو دیدی
سولنان : میخوام مثل بابا معروف بشم
جیمین : مطمئنم تو از منم بهتر میشی
ببین کوچولو ی بابا چقد بزرگ شده ، چند هفته دیگه باید تولد ۲۱ سالگیتو بگییریماااا
سولنان : بابا از الان گفته باشم کادو زیر لامبورگینی قبول نمیکنم
جیمین : اووو تموم نشی یه وقتتتت؟
سولنان : باباااا ناسلامتی ۲۰ سالمه هااا
ا/ت : باشه دخترم ، میگیره برات
ا/ت :
این بود زندگیه ما ، آره ، شاید پر از فراز و نشیب بود ولی منو جیمین هنوزم عاشق همیم و توی این دنیای بزرگ بین این همه آدم ما همو انتخاب کردیم و شاهد موفقیت های دخترمون هستیم.
پایان :)
ادمین اصلی
۳۹.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.