پارت ۱۰
پارت ۱۰
#ددی_خشن
رفتم سمت اتاقم و درو باز کردم رفتم ت درو قفل کردم اول رفتم ی دوش ی ربعی گرفتم اومدم رفتم لباسمو پوشیدمو موهامو حالت دادم ی آرایش ملایم کردم و عطر تلخمو زدم
#عکس_لباس_وموهای_ات_رو_میزارم
دیدم یکی در میزنه
ات: بیا ت
وقتی در باز شد دیدم کوک هستش
ات : عه اومدی کوک چ خشتیپ شدی
کوک : ممنون چرا باز لباست کوتاست
ات : وای کوک چرا اینقدر گیر میدی
کوک : وقتی امشب ب فاکت دادم میفهمی
ات : 😐
کوک: راه بیفت بیریم دیر شد
ویو ات
کوک رفت منم پشت سرش رفتم
سوار ماشین شدیم و بادیگارد ها در عمارتو باز کردم
(نیمساعت بعد)
ویو ات
وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و رفتیم ت
کوک دستمو گرفت و باهم ب طرف ی پسره خشتیپ مثل کوک رفتیم
کوک : سلام جیمین
جیمین : سلام خوبی کوک این دختره کیه؟
کوک : دوست دخترمه
جیمین : واو چی خوشکله
ات : سلام
جیمین: سلام
کوک : دوست دخترت کجاست
جیمین : رفت دستشویی
کوک : اوک
جیمین: بیاین بشنین چرا وایسادین
ویو ات
منو کوک رفتیم نشستیم ک ی دفعه چشمم ب ی دختر افتاد او کسی نبود جز...............
#ددی_خشن
رفتم سمت اتاقم و درو باز کردم رفتم ت درو قفل کردم اول رفتم ی دوش ی ربعی گرفتم اومدم رفتم لباسمو پوشیدمو موهامو حالت دادم ی آرایش ملایم کردم و عطر تلخمو زدم
#عکس_لباس_وموهای_ات_رو_میزارم
دیدم یکی در میزنه
ات: بیا ت
وقتی در باز شد دیدم کوک هستش
ات : عه اومدی کوک چ خشتیپ شدی
کوک : ممنون چرا باز لباست کوتاست
ات : وای کوک چرا اینقدر گیر میدی
کوک : وقتی امشب ب فاکت دادم میفهمی
ات : 😐
کوک: راه بیفت بیریم دیر شد
ویو ات
کوک رفت منم پشت سرش رفتم
سوار ماشین شدیم و بادیگارد ها در عمارتو باز کردم
(نیمساعت بعد)
ویو ات
وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و رفتیم ت
کوک دستمو گرفت و باهم ب طرف ی پسره خشتیپ مثل کوک رفتیم
کوک : سلام جیمین
جیمین : سلام خوبی کوک این دختره کیه؟
کوک : دوست دخترمه
جیمین : واو چی خوشکله
ات : سلام
جیمین: سلام
کوک : دوست دخترت کجاست
جیمین : رفت دستشویی
کوک : اوک
جیمین: بیاین بشنین چرا وایسادین
ویو ات
منو کوک رفتیم نشستیم ک ی دفعه چشمم ب ی دختر افتاد او کسی نبود جز...............
۳۲.۷k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.