عشق اجباری پارت چهارده مهدیه عسگری
#عشق_اجباری #پارت_چهارده #مهدیه_عسگری
از پلها داشتم میرفتم پایین که صدای نحسش و از پشت سرم شنیدم:بیا بخاب سرت هنوز خوب نشده...
محلش ندادم و به راه خودم ادامه دادم....
چند روز گذشت...حتی نبردم دکتر...یه دکتریو اورد خونه و بخیهامو کشیدن...تو این چن روز ثانیه ای نبود که باهم جنگ نکنیم....
الانم یه نقشه براش کشیده بودم توپ....
بالای در یه سطل پر از تخم مرغ گذاشتم و جلوی در تا نزدیکی پنجره رو هم پر از سوزن ته گرد کرده بودم و بعدشم یکم روغن ریخته بودم...حالا بگین چرا😈 😈 😈 ...میخاستم وقتی وارد میشه سطل تخم مرغ بیفته رو سرش بعد اونم حرصی شه بیاد سمتم که سورن بره پاش و بعدم روی روغنا لیز بخوره و بعدم از پنجره بیفته پایین و بیفته تو استخر بزرگه....
دوربین به دست دکمه پلی رو زدم و با صدای بلندی گفتم:اهوووورااااا عشقمممم؟!....
بدبخت حتما الان دوتا شاخ گنده روی سرش سبز شده....درباز شد و خاست بگه جانم که جا رو نگفته سطل افتاد روی سرش و دهنش پر از تخم مرغ شد...از سر و روش تخم مرغ میبارید...بلند گفت:میکشممممممت سودااااا....منم خیلی ریلکس و مطمعن از نقشم سرجام نشسته بودم که همین بدتر حرصش میداد....چون همش بمن نگاه میکرد سوزن ته گردا رو ندید و رفتن تو پاش و اونم داد میزد و من میخندیدم...میدونستم تلافیشو سرم درمیاره ولی می ارزید یکم حرصش بدم...یکم که چه عرض کنمممم...
خیلییییییی....منم از عمد ته اتاق پیش پنجره نشسته بودم....اومد بیا سمتم که پاش لیز خورد و از پنجره پرت شد پایین و....
تووووووووووپ....پرت شد تو استخر....رفتم لبه پنجره و روبه صورتش برافروختش گفتم:با دوربین بای بای کن عزیزم....با حرص بلند داد زد:
میکشممممممت سودااااا....زنده زنده چالت میکنم....
بلند خندیدم و پنجره رو بستم...
از پلها داشتم میرفتم پایین که صدای نحسش و از پشت سرم شنیدم:بیا بخاب سرت هنوز خوب نشده...
محلش ندادم و به راه خودم ادامه دادم....
چند روز گذشت...حتی نبردم دکتر...یه دکتریو اورد خونه و بخیهامو کشیدن...تو این چن روز ثانیه ای نبود که باهم جنگ نکنیم....
الانم یه نقشه براش کشیده بودم توپ....
بالای در یه سطل پر از تخم مرغ گذاشتم و جلوی در تا نزدیکی پنجره رو هم پر از سوزن ته گرد کرده بودم و بعدشم یکم روغن ریخته بودم...حالا بگین چرا😈 😈 😈 ...میخاستم وقتی وارد میشه سطل تخم مرغ بیفته رو سرش بعد اونم حرصی شه بیاد سمتم که سورن بره پاش و بعدم روی روغنا لیز بخوره و بعدم از پنجره بیفته پایین و بیفته تو استخر بزرگه....
دوربین به دست دکمه پلی رو زدم و با صدای بلندی گفتم:اهوووورااااا عشقمممم؟!....
بدبخت حتما الان دوتا شاخ گنده روی سرش سبز شده....درباز شد و خاست بگه جانم که جا رو نگفته سطل افتاد روی سرش و دهنش پر از تخم مرغ شد...از سر و روش تخم مرغ میبارید...بلند گفت:میکشممممممت سودااااا....منم خیلی ریلکس و مطمعن از نقشم سرجام نشسته بودم که همین بدتر حرصش میداد....چون همش بمن نگاه میکرد سوزن ته گردا رو ندید و رفتن تو پاش و اونم داد میزد و من میخندیدم...میدونستم تلافیشو سرم درمیاره ولی می ارزید یکم حرصش بدم...یکم که چه عرض کنمممم...
خیلییییییی....منم از عمد ته اتاق پیش پنجره نشسته بودم....اومد بیا سمتم که پاش لیز خورد و از پنجره پرت شد پایین و....
تووووووووووپ....پرت شد تو استخر....رفتم لبه پنجره و روبه صورتش برافروختش گفتم:با دوربین بای بای کن عزیزم....با حرص بلند داد زد:
میکشممممممت سودااااا....زنده زنده چالت میکنم....
بلند خندیدم و پنجره رو بستم...
۳.۲k
۰۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.