پارت پنجم
پارت پنجم
ببخشید چند مدت نبودم نت نداشتم این پارت رو نوشته بودم آپ نشد😔😔
ا/ت: میتونی بیای خونه من
کوک: واقعا.
ا/ت: اره به هرحال دوستیم دیگه
کوک: اوک
رفتیم خونه من یه غذایی درست کردم نظیر نداشت بعد شام به کوک گفتم: کوک رو کانابه بخواب یه بالشت پتو بش دادم
پرش زمانی صبح ساعت7
ا/ت ویو
از خواب پاشدم دیدم کوک کنارن خوابیده جیغ درونی کشیدم ولی مجذوب قیافش شدم تا حالا دقت نکردم شبیه خرگوشه
دستم کردم تو موهاش نوازشش کردم
کوک: من بیدارما
ا/ت: یااااااا خودت زده بودی به خواب
کوک: یجورایی
ا/ت: میرم صبحونه حاضر کنم بیا پایین
رفتم صبحونه حاضر کنم داشتم پنکیک درست میکردم که یهو کوک از پشت بغلم کرد
ا/ت: یااااااا چیکار میکنی مگه دوست دخترتم😐😐
توجهی نکرد سرش برد تو گردم زمزمه کرد کوک: من عاشقتم ا/ت.
ا/ت: منم همینطور.
کوک: حالا دیگه دوست دخترمی خوب داری چی درست میکنی؟
ا/ت: پنکیک
کوک: اوممم من عاشق پنکیکم
ا/ت: فکردم عاشق منی😔
کوک: معلومه😐
کوک: ببخشیدد😫😫
ا/ت: باشه.
پرش زمانی 8 شب
کوک ویو
میخوام ا/ت رو سوپرایز کنم ا/ت داشت میز میچیند منم رفتم براید استایل بقلش کردم
دست پا میزد
ا/ت: کوک یااااااا ولم کننن
کوک: نوچ
ا/ت ویو
رفتیم توی یه ماشین رفتیم یه خونه بزرگ بهتره بگم عمارت کوک
کوک: رسیدیم
رفتیم داخل آجوما به منو کوک سلام کرد
کوک: سلام
ا/ت: سلام
کوک بردم تو یه اتاق گفت اینجا اتاق توعه
ا/ت: ممنون
کوک: خواهش
پرش زمانی 12 شب
طوفان شدیدی شد بارون رعد برق میومد من از رعد برق میترسم رفتم تو اتاق کوک
ا/ت: کوکک کوکک پاشوووو
کوک: چیشده
ا/ت: من از رعد برق میترسم
منو کشید تو بغلش
کوک: همینجا بخواب
7صبح
ا/ت ویو
صبح از خوب پاشدم کوک کنارم بود
کوک: بیدار شدی بیب
ا/ت: اره
کوک: دوسم داری؟
ا/ت: اوهوم اهوم خیلیی
کوک: منم
ادامه پارت بعد در خماری بمانیدد حیحح🗿🗿
خدایی شرطا کامل کنید
3 تا کامنت
5 تا لایک
چیزی نیستاااا🗿🗿🗿
ببخشید چند مدت نبودم نت نداشتم این پارت رو نوشته بودم آپ نشد😔😔
ا/ت: میتونی بیای خونه من
کوک: واقعا.
ا/ت: اره به هرحال دوستیم دیگه
کوک: اوک
رفتیم خونه من یه غذایی درست کردم نظیر نداشت بعد شام به کوک گفتم: کوک رو کانابه بخواب یه بالشت پتو بش دادم
پرش زمانی صبح ساعت7
ا/ت ویو
از خواب پاشدم دیدم کوک کنارن خوابیده جیغ درونی کشیدم ولی مجذوب قیافش شدم تا حالا دقت نکردم شبیه خرگوشه
دستم کردم تو موهاش نوازشش کردم
کوک: من بیدارما
ا/ت: یااااااا خودت زده بودی به خواب
کوک: یجورایی
ا/ت: میرم صبحونه حاضر کنم بیا پایین
رفتم صبحونه حاضر کنم داشتم پنکیک درست میکردم که یهو کوک از پشت بغلم کرد
ا/ت: یااااااا چیکار میکنی مگه دوست دخترتم😐😐
توجهی نکرد سرش برد تو گردم زمزمه کرد کوک: من عاشقتم ا/ت.
ا/ت: منم همینطور.
کوک: حالا دیگه دوست دخترمی خوب داری چی درست میکنی؟
ا/ت: پنکیک
کوک: اوممم من عاشق پنکیکم
ا/ت: فکردم عاشق منی😔
کوک: معلومه😐
کوک: ببخشیدد😫😫
ا/ت: باشه.
پرش زمانی 8 شب
کوک ویو
میخوام ا/ت رو سوپرایز کنم ا/ت داشت میز میچیند منم رفتم براید استایل بقلش کردم
دست پا میزد
ا/ت: کوک یااااااا ولم کننن
کوک: نوچ
ا/ت ویو
رفتیم توی یه ماشین رفتیم یه خونه بزرگ بهتره بگم عمارت کوک
کوک: رسیدیم
رفتیم داخل آجوما به منو کوک سلام کرد
کوک: سلام
ا/ت: سلام
کوک بردم تو یه اتاق گفت اینجا اتاق توعه
ا/ت: ممنون
کوک: خواهش
پرش زمانی 12 شب
طوفان شدیدی شد بارون رعد برق میومد من از رعد برق میترسم رفتم تو اتاق کوک
ا/ت: کوکک کوکک پاشوووو
کوک: چیشده
ا/ت: من از رعد برق میترسم
منو کشید تو بغلش
کوک: همینجا بخواب
7صبح
ا/ت ویو
صبح از خوب پاشدم کوک کنارم بود
کوک: بیدار شدی بیب
ا/ت: اره
کوک: دوسم داری؟
ا/ت: اوهوم اهوم خیلیی
کوک: منم
ادامه پارت بعد در خماری بمانیدد حیحح🗿🗿
خدایی شرطا کامل کنید
3 تا کامنت
5 تا لایک
چیزی نیستاااا🗿🗿🗿
۱.۰m
۱۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.