پارت دوم دوپارتییی:>>>>
پارت دوم دوپارتییی:>>>>
p²:
نگاهی به پیشونیِ سالمش انداختی و انگشتت رو روی پیشونیش کشیدی: پیشونیت که سالمه جین! مطمئنی مغزت زخم نشده؟؟
خندهِ شیشه پاککنی جین توی گوشت زنگ زد که با خندیدنش لبخند زدی
ابنباتش رو گوشه لپش گرفت و بهت خیره شد: خب..دروغ گفتم..انقدر بی دل و جرعت هستم که نتونم وقتی از بگی خوشم میاد تو همون روز اول شمارشو بگیرم..جدی نمیتونم
دستت رو بین موهاش کشیدی و به بچه بودنش خندیدی
به خنده هات نگاه میکرد که بعد از تموم شدنش ادامه داد: داری به من میخندی الانن؟؟
دستش رو سمت صورتت آورد و گونهت رو لمس کرد: چقد..حس خوبی بهم میدی! مثل.. اولین برف زمستون!!
خودش رو بالا تر کشید و دستش رو محکم تر دور صورتت قاب کرد: تو خیلی شیرینی! ولی..از شیرین بودنت..خسته نمیشم! تو.. دقیقا مثل همین آبنبات میمونی..هم شیرینی..هم ترش..و این طعم..لذت بخشه!!
تمام وقت هایی که بهم زنگ میزدی و سوکجینی صدام میکردی ذوق میکردم.. وقتی میومدم پیشت برام خوراکی میاوردی..دلم میخواست همونجا محکم بغلت کنم..ولی گفتم که.. جرعتشو ندارم!
وقتی بهم میگفتی حالت خوب نیست و ازم میخواستی که بیام پیشت.. اونموقع..میخواستم فقط بغلت کنم
وقتی پیشم گریه میکردی دلم میخواست اشکات رو ببوسم و بگم که من همیشه پیشتم..
از روی پاهات بلند شد و با استرس روی صندلی نشست
سرش رو به سمت صورتت آورد و توی چند سانتیِ صورتت که میشد با چند نبض فاصله پر بشه ایستاد: میخوام جرعت نداشتهِ چهار سالم رو جمع کنم ا.ت!!
جوری که نفس هات توی ضربان قلبش ترکیب میشد توی صورتت توقف کرد و ادامه داد: ا.ت..میشه..منو..برای همیشه...تحمل کنی؟؟
لب هاش رو روی لب های پر استرست گذاشت و آروم بوسیدنت
دست هاش دور بدنت پیچید و بهت نزدیک تر از قبل شد
ضربان قلبت توی گوش جین میپیچید..که شاید..لذتبخش ترین قسمت ماجرا همین بود!
خببب بلوبریمم؟؟
یه لایک و کامنت کوچولو میتونه خیلی خوشحالم کنه
ممنون میشم بلوبریممم:>>
p²:
نگاهی به پیشونیِ سالمش انداختی و انگشتت رو روی پیشونیش کشیدی: پیشونیت که سالمه جین! مطمئنی مغزت زخم نشده؟؟
خندهِ شیشه پاککنی جین توی گوشت زنگ زد که با خندیدنش لبخند زدی
ابنباتش رو گوشه لپش گرفت و بهت خیره شد: خب..دروغ گفتم..انقدر بی دل و جرعت هستم که نتونم وقتی از بگی خوشم میاد تو همون روز اول شمارشو بگیرم..جدی نمیتونم
دستت رو بین موهاش کشیدی و به بچه بودنش خندیدی
به خنده هات نگاه میکرد که بعد از تموم شدنش ادامه داد: داری به من میخندی الانن؟؟
دستش رو سمت صورتت آورد و گونهت رو لمس کرد: چقد..حس خوبی بهم میدی! مثل.. اولین برف زمستون!!
خودش رو بالا تر کشید و دستش رو محکم تر دور صورتت قاب کرد: تو خیلی شیرینی! ولی..از شیرین بودنت..خسته نمیشم! تو.. دقیقا مثل همین آبنبات میمونی..هم شیرینی..هم ترش..و این طعم..لذت بخشه!!
تمام وقت هایی که بهم زنگ میزدی و سوکجینی صدام میکردی ذوق میکردم.. وقتی میومدم پیشت برام خوراکی میاوردی..دلم میخواست همونجا محکم بغلت کنم..ولی گفتم که.. جرعتشو ندارم!
وقتی بهم میگفتی حالت خوب نیست و ازم میخواستی که بیام پیشت.. اونموقع..میخواستم فقط بغلت کنم
وقتی پیشم گریه میکردی دلم میخواست اشکات رو ببوسم و بگم که من همیشه پیشتم..
از روی پاهات بلند شد و با استرس روی صندلی نشست
سرش رو به سمت صورتت آورد و توی چند سانتیِ صورتت که میشد با چند نبض فاصله پر بشه ایستاد: میخوام جرعت نداشتهِ چهار سالم رو جمع کنم ا.ت!!
جوری که نفس هات توی ضربان قلبش ترکیب میشد توی صورتت توقف کرد و ادامه داد: ا.ت..میشه..منو..برای همیشه...تحمل کنی؟؟
لب هاش رو روی لب های پر استرست گذاشت و آروم بوسیدنت
دست هاش دور بدنت پیچید و بهت نزدیک تر از قبل شد
ضربان قلبت توی گوش جین میپیچید..که شاید..لذتبخش ترین قسمت ماجرا همین بود!
خببب بلوبریمم؟؟
یه لایک و کامنت کوچولو میتونه خیلی خوشحالم کنه
ممنون میشم بلوبریممم:>>
۲۹.۸k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.