دوپارتی از سوکجینی؟؟؟؟
دوپارتی از سوکجینی؟؟؟؟
p¹:
لبخند کوچیکی روی لب هات نشوندی و بعد از مرتب کردن موهات سمت صندلی ای رفتی که قرار بود راس ساعت ۷:۲۰ اونجا باشین
به محض اینکه روی صندلی نشستی صدای آشنایی از پشت صندلی به گوشت رسید: دیر کردی بچه!
به سمت عقب برگشتی و با چشم هایی که رنگ کهکشان داشت مواجه شدی..آروم زمزمه کردی: نه خیر جناب کیم! تو خیلی زود اومدی..راستی..با امروز میشه سومین بار که تو این هفته میام اینجا..خبریه؟؟ از کسی خوشت اومده میای اینجا نگاش کنی؟؟ منم با خودت میاری ضایع نشی؟؟
دستت رو روی موهاش کشیدی و از روی زمین بلندش کردی
آروم کنارت روی صندلی نشست که لبخند آرومی بهت تحویل داد: بیکارم سه روز تو هفته بیام به نفرو نگاه کنم؟؟ همون روز اول شمارشو میگیرم دیگه..من خیلی پر جرعتم!!
نگاهی به چشم های پر غرورش انداختی و با خنده دستت رو سمت کیفت بردی
از داخل کیفت دوتا از آب نبات های مورد علاقه جین رو بیرون آوردی و همونطور که سرت پایین بود آبنبات رو جلوی صورت جین گرفتی: بیا..از این آبنباتا خوشت میاد
صدای لبخندش رو بدون دیدن به وضوح شنیدی و با لبخندش خندیدی
سرت رو بالا آوردی و بهش خیره شدی
از اینکه اون پسر شده بود درمان تمام درد هایی که به وجودت خریده بودی خوشحالت میکرد
لبخندی به نگاهش زدی و آبنباتت رو باز کردی
از طعم ترشی که زیر زبونت جا خوش کرد چشمات رو جمع کردی و فکِت رو جمع کردی
به سمتش برگشتی و به چهره در هم جمع شدش خیره شدی: سوکجینا!!طعم آبنبات لیمویی واقعا ترشه! از چیش خوشت میاد اخههه؟؟
خنده ایی به نارضایتیت سر داد و بهت خیره شد: ولی ترشیش خوشمزسس!
کوله پشتی سبز رنگش رو از بینتون برداشت و روی زمین کنار پاهاش گذاشت
بعد از اینکه از جای کوله پشتی مطمئن شد سرش رو روی پاهات گذاشت و موهایی که روی پیشونیش ریخته بود رو بالا داد : نگاه کن پیشونیم زخم شده؟
p¹:
لبخند کوچیکی روی لب هات نشوندی و بعد از مرتب کردن موهات سمت صندلی ای رفتی که قرار بود راس ساعت ۷:۲۰ اونجا باشین
به محض اینکه روی صندلی نشستی صدای آشنایی از پشت صندلی به گوشت رسید: دیر کردی بچه!
به سمت عقب برگشتی و با چشم هایی که رنگ کهکشان داشت مواجه شدی..آروم زمزمه کردی: نه خیر جناب کیم! تو خیلی زود اومدی..راستی..با امروز میشه سومین بار که تو این هفته میام اینجا..خبریه؟؟ از کسی خوشت اومده میای اینجا نگاش کنی؟؟ منم با خودت میاری ضایع نشی؟؟
دستت رو روی موهاش کشیدی و از روی زمین بلندش کردی
آروم کنارت روی صندلی نشست که لبخند آرومی بهت تحویل داد: بیکارم سه روز تو هفته بیام به نفرو نگاه کنم؟؟ همون روز اول شمارشو میگیرم دیگه..من خیلی پر جرعتم!!
نگاهی به چشم های پر غرورش انداختی و با خنده دستت رو سمت کیفت بردی
از داخل کیفت دوتا از آب نبات های مورد علاقه جین رو بیرون آوردی و همونطور که سرت پایین بود آبنبات رو جلوی صورت جین گرفتی: بیا..از این آبنباتا خوشت میاد
صدای لبخندش رو بدون دیدن به وضوح شنیدی و با لبخندش خندیدی
سرت رو بالا آوردی و بهش خیره شدی
از اینکه اون پسر شده بود درمان تمام درد هایی که به وجودت خریده بودی خوشحالت میکرد
لبخندی به نگاهش زدی و آبنباتت رو باز کردی
از طعم ترشی که زیر زبونت جا خوش کرد چشمات رو جمع کردی و فکِت رو جمع کردی
به سمتش برگشتی و به چهره در هم جمع شدش خیره شدی: سوکجینا!!طعم آبنبات لیمویی واقعا ترشه! از چیش خوشت میاد اخههه؟؟
خنده ایی به نارضایتیت سر داد و بهت خیره شد: ولی ترشیش خوشمزسس!
کوله پشتی سبز رنگش رو از بینتون برداشت و روی زمین کنار پاهاش گذاشت
بعد از اینکه از جای کوله پشتی مطمئن شد سرش رو روی پاهات گذاشت و موهایی که روی پیشونیش ریخته بود رو بالا داد : نگاه کن پیشونیم زخم شده؟
۳۵.۸k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.