وقتی رفیقتو از دست دادی و سرخاکش جیغ میزنی و گریه میکنی"د
"هیونگ لاین"
نامجون: از شدت جیغ و گریه زمین افتاده بودی
به آرومی سمتت اومد و دست هاش رو دور بدنت حلقه کرد
همونطور که محکم توی بازو هاش قفل شده بودی زیر گوشت زمزمه کرد: آروم باش لاو! میدونم..غم بزرگیه! ولی..بیا قبول کنیم..اون..حالش توی اون جهان بهتره! اونجا هیچ اجباری نیست! بیا سعی کنیم آروم باشیم.!
سوکجین: کنار سنگِ سردِ مشکی رنگی نشسته بودی و انگشتت رو روی نوشتهِ حک شده کشیدی
با صدای گرفتهت اسمی که روی سنگ حک شده بود رو زمزمه کردی: یانگ...هانا..زیادی زود ترکم کردی دختر!!
دوباره اشک هات شدت گرفت که توی بغل جین فرو رفتی
صدای آرامش بخشش توی گوشت پیچید: کاش میتونستم تمام دردتو به وجود خودم بریزم! نمیتونم اینطوری ببینمت!!
محکم تر توی بغلش فرو رفتی که بوسه های آرومی به موهات زد: آروم باش فرشتهم!! میگذره! اون حالش بهتره!
یونگی: چند روزی از اون اتفاق وحشتناک گذشته بود
توی اتاقت روی تخت نشسته بودی
گوشیت رو توی دستت گرفتی و شروع کردی به خوندن پیام های تو و بهترین دوستت...که الان زیر خروار ها خاک خوابیده بود
اشک هات روی گونه هات ریخته شدن و صدای هق هق هات توی تمام اتاق پیچید
یونگی با تمام استرسی که توی خونش یخ زده بود وارد اتاق شد و بدن قفل شدت رو توی بغلش گرفت
سعی کرد بدون هیچ حرفی آرومت کنه ولی تاثیر زیادی نداشت
پس شروع کرد به حرف زدن: میدونم درد داره..میدونم داری از درون تیکه تیکه میشی! ولی..ببین! من دارم با اشکات ذره ذره میشم! بهت قول میدم..اونجا حالش بهتره..اونجا میتونه بدون هیچ حد و مرزی بخنده و خوشحال باشه..بیا برای اینکه اون شاد باشه..لبخند بزنیم!:)
هوسوک: جفتتون برای از دست دادن دوستت غمگین بودین
چون دوست مشترکتون بود
تو و هوسوک غم زیادی رو متحمل میشدین
هوسوک سعی داشت خودشو بهتر نشون بده تا تو حالت بد نشه
آب میوه مورد علاقه هوسوک رو از توی یخچال برداشتی و سمت اتاق خواب رفتی
بدون در زدن وارد اتاق شدی و با هوسوکی مواجه شدی که اشک هاش رو توی بالشت میریخت
پشتش نشستی و دست هات رو دورش گره زدی: میدونم هوسوکا..منم همینقدر ناراحتم..ولی..قرار نبود اشکاتو از من قایم کنی!
سمتت برگشت و سرش رو روی شونت گذاشت
اشک هاش لباست رو نمدار کرد
دستت رو بین موهاش فرو بردی و نوازشش کردی
صدای پر از بغضش شنیده شد: خیلییی..خیلی ناراحتم ا.تتت!!
آروم موهاشو بوسیدی
اینبار تو باید هوسوک رو آروم میکردی!!!
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.