p63
ویو ات
ات: پسرم؟
لوکاس: جانم مامانی
ات: میخوام بهت یه چیزی نشون بدم ببین قیافش چطوریه دوسش داری؟
لوکاس: باشه
ات عکس جیمینو نشون داد
لوکاس: واییییییی این چقدر خوشملهههه چقدرم خوردنی این چرا انقدر شبیه منه؟
ات: 🥲
لوکاس: مامانی؟
ات:....
لوکاس: مامانی جونم؟
ات: ها چیشد چیه؟
لوکاس: مامان این چرا انقدر شبیهمه؟
ات: ام نمیدونم
لوکاس: وایسا ببینم این همون آقاهه هستش که اتاقت پر از عکسشه نکنه خواننده یا بازیکره؟
ات: هوم...(گوشی ات زنگ خورد)
ات: بله؟
جیهوپ: نشناختی منم
ات: ایییی ببخشید داداش چخبر؟(ات و جیهوپ همکار هستن)
جیهوپ: خب چیزه عروسیمه
ات: واییئ واقعا مبارکه منم میاماا
جیهوپ: البته بخاطر همین زنگ زدم اوه راستی خرسی منم بیار
ات: منظورت لوکاسه؟
جیهوپ: اوهوم خب کاری نداری؟
ات: نه خدافظ
قط کردن
لوکاس: مامان عمو بود؟
ات: هوم خب عروسیشه بریم خرید
لوکاس: الهههههههههههههه
اینا رفتن
ویوجیمین
خب این لباس رو میپوشم نه این رو ات خیلی دوست داشت میگفت تو این خوشتیپم این خوبه
آماده شد
ویو فردا
تهیونگ: اییییی کجایی اخه تو جیمین
جیمین: امدمممممم
لوسی: شما باهاش دوستین پس یونگی ویونجون چی
جیمین: اونا اون وقتی باهامون دوست نبودن
تهیونگ: خب بریم سوار ماشین شیم الان هواپیما حرکت میکنه
سوار شدن رفتن و رسیدن فرودگاه رفتن پاریس
ویو ات اینا
لوکاس: 😭😭😭
ات: چیشده پسرم خوبی جاییت درد داره؟
لوکاس: مامان من چرا بابا ندارم همه دوستام مسخرم میکنن😭😭😭😭
ات: عزیزم🫂
لوکاس: مامان من بابا ندارم؟ 😭
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺♥
ات: پسرم؟
لوکاس: جانم مامانی
ات: میخوام بهت یه چیزی نشون بدم ببین قیافش چطوریه دوسش داری؟
لوکاس: باشه
ات عکس جیمینو نشون داد
لوکاس: واییییییی این چقدر خوشملهههه چقدرم خوردنی این چرا انقدر شبیه منه؟
ات: 🥲
لوکاس: مامانی؟
ات:....
لوکاس: مامانی جونم؟
ات: ها چیشد چیه؟
لوکاس: مامان این چرا انقدر شبیهمه؟
ات: ام نمیدونم
لوکاس: وایسا ببینم این همون آقاهه هستش که اتاقت پر از عکسشه نکنه خواننده یا بازیکره؟
ات: هوم...(گوشی ات زنگ خورد)
ات: بله؟
جیهوپ: نشناختی منم
ات: ایییی ببخشید داداش چخبر؟(ات و جیهوپ همکار هستن)
جیهوپ: خب چیزه عروسیمه
ات: واییئ واقعا مبارکه منم میاماا
جیهوپ: البته بخاطر همین زنگ زدم اوه راستی خرسی منم بیار
ات: منظورت لوکاسه؟
جیهوپ: اوهوم خب کاری نداری؟
ات: نه خدافظ
قط کردن
لوکاس: مامان عمو بود؟
ات: هوم خب عروسیشه بریم خرید
لوکاس: الهههههههههههههه
اینا رفتن
ویوجیمین
خب این لباس رو میپوشم نه این رو ات خیلی دوست داشت میگفت تو این خوشتیپم این خوبه
آماده شد
ویو فردا
تهیونگ: اییییی کجایی اخه تو جیمین
جیمین: امدمممممم
لوسی: شما باهاش دوستین پس یونگی ویونجون چی
جیمین: اونا اون وقتی باهامون دوست نبودن
تهیونگ: خب بریم سوار ماشین شیم الان هواپیما حرکت میکنه
سوار شدن رفتن و رسیدن فرودگاه رفتن پاریس
ویو ات اینا
لوکاس: 😭😭😭
ات: چیشده پسرم خوبی جاییت درد داره؟
لوکاس: مامان من چرا بابا ندارم همه دوستام مسخرم میکنن😭😭😭😭
ات: عزیزم🫂
لوکاس: مامان من بابا ندارم؟ 😭
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺♥
۱۲.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.