p62

یونگی از زمین بلند شد امد طرف مینسو که یهو..
مینسو زد تو نا کجا آبادش
یونگی: ایییییی اخخخخخ
مون هی امد تو
مون هی: چیشده؟(بغض)
مینسو: عشق مامان بابات داشت تنبیهم میکرد منم کردمش
یونگی: ای بریم ص ب ح و ن ه ب خ و ر ی م(نفس زدن وعصبی)
مینسو: فک کنم زیادی محکم زدم؟
یونگی: نه نه من قوی ام
رفتن واسه صبحانه

ویو جیمین
جیمین: اوکی پس یه سفر به پاریس داریم؟
تهیونگ: اوهوم اونجا من یه خونه اجاره کردم
جیمین: اوم پس جیهوپ هم عروسی میکنه(خب گایز اینجا جیهوپ دوست قدیمی جیمینه)
تهیونگ: اوهوم
جیمین: اکه ات بود منم الان باهاش ازدواج میکردم🥲
تهیونگ: یااا بسه ما داریم میریم پاریسسس خوشحال باش
جیمین: اوکی کی هست حالا پرواز
تهیونگ: عصبی نشیا
جیمین: چرا باید عصبی بشم؟
تهیونگ: فردا
جیمین: من تورو.... هیچی من آرومم
تهیونگ: من رفتم بای

ویو یونجون

یوجین: بابا؟
یونجون: جانم؟
یوجین: من چطوری به وجود امدم
مینجی کع داشت آب میخورد آب تو گلوش گیر کرد
مینجی: اههههههه(سرفه)
یونجون: خوبی؟ 😂
یونجین: چرا بهم نمیگین میرم از این آقاهه میپرسم
یونجون: نه پسرم میگم
خب بچه ها...
مینجی: من قرص میندازم بچع دار میشم😊
یوجین: پس به منم بده از اون قرصا
مینجی: چیکار داری؟
یوجین: میخوام واسه خودم بچه بیارم
یونجون: 😂😂😂😂😂😂😂😂
مینجی: 😂😂😂تو نمیتونی
یوجین: چرا؟ 🥺
مینجی: چون چ چسبیدع به را
یوجین: من اجی میخوام😭
مینجی: عه عشق مامان گریه نکن🫂

یوجین: آجی😭😭
یونجون: باشه مامانت واست یع اجی میاره
مینجی:مامانش خیلی غلط میکنه😒
یوجین: 😭😭بابا؟
یونجون: هوم؟
یوجین: تو یه اجی بیار واسم😭😭
مینجی: 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
یونحون: هییی نخند
یوجین: میرم به عمو هام میگم بچه بیارن😭
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺♥
دیدگاه ها (۱۰)

عکس بچه هاشون هرچقدر گشتم شبیه خودشون پیدا کنم نشد🥺💜

p63

p61

p60

my month²پارت⁹

#شب_خاص. Part 31√ بد نبود او...

the other side of the world

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط