دوستش داشتم

دوسـتَش داشتَـم
بیشتر از انتظـار دوسـتَم داشت
دوستَش داشتم
باورش سخت بود و دلتنگی سخت تَر
دوست داشتن ما
مثل یکـ حسِ ممنوعه بود

شاید بیش از حد دوستَش داشتم
شاید بیـش از حد نبودم
شاید بیش از حد زندگی اینطور رقـم خورده بود
شاید بیش از حد روزهـآ نفرت انگیز بود
شاید بیش از حد از سر و روی نوشته ـم غم میبارید
شاید برای همین نیست و سایـه اش را با خود نبرده است

آن سوی دنیا قدم برمیدارد
آن سوی دنیا میخـندد
آن سوی دنیا بی حواس تَر از من دنیا را زندگی میکنید

برای کسی خاطره نسازید
خاطره ها نابود کننده ترین حسِ مسکـوت زندگی ـَند
دیدگاه ها (۱)

ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ....ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﻢ ....ﮐﻼﻍ ﭘﺮ ....ﻛــــــﻼﻍ .......

نخواب ای اسمون امشب..که من بیداره...بیدارم..یه امشب دل به من...

آرام بگیــر دلـــم ... !میـــدانـم دلتنـگـش هستــی... میـــد...

چرا همیشه گفته میشود . . .«««« سکوت نشانه ی رضایت است »»»»چر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط