از تو آنی دل دیوانه من غافل نیست

از تو آنی، دل دیوانه من غافل نیست
این که در سینه من هست تو هستی دل نیست

آن که بالا و بَرِ زُلف دلاویز تو را
دید و زنجیری زُلف تو نشد عاقل نیست

شرم از موی سپید و رخ پُر چین دارم
ورنه آن کیست که بر چون تو بُتی مایل نیست

مکن آزار دلی را که به جان طالب توست
وانگهش هیچ جز این هدیه ناقابل نیست

آه ای عشق! چه سود از کشش و کوشش ما
عمر ما عمر حباب است و تو را ساحل نیست

#عماد_خراسانی
دیدگاه ها (۲)

سرگشته دلی دارم، در وادی ِ حیرانیآشفته سری دارم، زآشوب پریشا...

سرم بر شانه ات یعنی جهانی غرقِ خوشبختیسکوتی غرقِ غوغا و لبان...

کردی آهنگ سفر اما پشیمان می‌شویچون به یاد آری پریشانم پریشان...

جفای خلق و غم روزگار دیده منموزین دو، رشتهٔ پیوند خود بریده ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط