پارت چهارم
پارت چهارم
از بین شکافی که اونجارو روشن می کرد رد شد و چشماش رو بست
-کوکی دارم میام.....
.....
چشماشو باز کرد
کوک دستشو گرفته بود و به نقطه ی نامعمولی خیره شده بود
وقتی متوجه حرکت دست ا/ت شد سرشو بالا آورد و ا/ت رو دید که چشماش باز بود و اونو نگاه می کرد
-کوکی....
-بیدار شدی؟؟؟
کوک از تو چشماش جمع شد
تو دلش هزاربتر خداروشکر کرد که حال همسرش خوب شده
....
-بهتون تبریک میگم آقای جئون حال همسرتون کاملا خوب شده! من خیچ کاری نکردم ولی این واقعا یه معجزه بوده!
-خیلی ازتون ممنونم دکتر
کوک به اتاق ا/ت رفت
روی سر یی موی دخترک رو بوسید و گفت:
-سِرُمت که تموم شد میریم خونمون
-کوک...زشت شدم؟
ا/ت به آینه و سرِ بدون موش اشاره کرد
-معلوم هست چی میگی؟ تو خیلیم خوشگلی فقط با این تفاوت که موهات نیست که بازم قشنگی! دیگه نبینم به خودت بگی زشت!
-باشه*خنده*
کوک با خنده ی ا/ت لبخند زد
بیشتر از پنج ماه بود که صدای خنده های ا/ت رو نشنیده بود
END
از بین شکافی که اونجارو روشن می کرد رد شد و چشماش رو بست
-کوکی دارم میام.....
.....
چشماشو باز کرد
کوک دستشو گرفته بود و به نقطه ی نامعمولی خیره شده بود
وقتی متوجه حرکت دست ا/ت شد سرشو بالا آورد و ا/ت رو دید که چشماش باز بود و اونو نگاه می کرد
-کوکی....
-بیدار شدی؟؟؟
کوک از تو چشماش جمع شد
تو دلش هزاربتر خداروشکر کرد که حال همسرش خوب شده
....
-بهتون تبریک میگم آقای جئون حال همسرتون کاملا خوب شده! من خیچ کاری نکردم ولی این واقعا یه معجزه بوده!
-خیلی ازتون ممنونم دکتر
کوک به اتاق ا/ت رفت
روی سر یی موی دخترک رو بوسید و گفت:
-سِرُمت که تموم شد میریم خونمون
-کوک...زشت شدم؟
ا/ت به آینه و سرِ بدون موش اشاره کرد
-معلوم هست چی میگی؟ تو خیلیم خوشگلی فقط با این تفاوت که موهات نیست که بازم قشنگی! دیگه نبینم به خودت بگی زشت!
-باشه*خنده*
کوک با خنده ی ا/ت لبخند زد
بیشتر از پنج ماه بود که صدای خنده های ا/ت رو نشنیده بود
END
۶۶.۸k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.