پارت صد پنجاه شش غریبه آشنا
#پارت_صد_پنجاه_شش #غریبه_آشنا
سهون
گریم روی صورتمون تموم شد و داخل استادیو روی صندلی ها نشسته بودیم منتظر شروع شدن ضبط برنامه...مجری اومد و برنامه شروع شد چند دقیقه به حرف های معمول گذشت
مجری:خب حالا یکم برامون از این ماجرا های پیش اومده بگید
بکهیون:ما فقط خواستیم واسه یک بار هم که شده خواسته دلمون رو انجام بدیم
مجری:خواستتون چی بود که با همچین واکنشی از کمپانی مواجه شدید؟
سهون:ببینید درسته که ما آیدلیم و وظایفی داریم نسبت به طرفدارهامون...ما سختی های زیادی کشیدیمو تحمل کردیم البته که ما خودمون این راه رو انتخاب کردیم اما خب به هرحال ماهم انسانیم،روح داریمقلب داریمچندین ساله که تبدیل شدیم به ربات های برنامه ریزی شده ای که تمام زندگیشون شده کار و تمرین ما حتی اجازه دیدن خانواده هامونم اونقدر که دلمون میخواد نداریم
مجری:پس شما از این موضوع به کمپانی شکایت بردید؟
بکهیون:نه این چیزی نبود که خودشون ندونن،ما فقط درخواستی ازشون داشتیم که ختم شد به این ماجرا البته برای ما خاتمه پیدا نکرده تا به خواستمون برسیم
مجری:اینخواسته چی هست؟
هممون ساکت شدیم
مجری:نمیگید؟
کیونگسو:ما فقط خواستیمکه ازدواجکنیم
مجری:واااااااااااوووووووو،این مشکلش کجاست؟
کیونگسو:حقیقتش اینواسه خود ماهم مشکلهوترسناک
مجری:ترس از چیآخه شما هم مثل هرانسانی دیگه حق دارید که ازدواج کنید
کیونگسو:ما ازواکنشطرفدارهامون ترسیدیم
بکهیون:من تجربه های بدی رو از ماجراهای اینجوری دارم،و واقعا برام مشکل بود تصمیمبگیرماما فکر کنم عشق قدرتش بالا تر از همه ایناست
سهون:بعضی از فن ها حتی میتونم بگم تعداد کمی از طرفدار ها راجب این موضوع ها گارد میگیرن و بعضی وقتا کارهایی میکنن و واکنش هایی دارن که واقعا واسه ما سخته و قابل هضمنیست آخه ماهمحق زندگی و انتخاب داریم...
مجری:بله شما درست میگید،خب خود کمپانی هممیتونه براتون همسر انتخاب کنه
سهون:آخه ما انتخاب هامونرو کردیم
مجری:واووپس ماجرای عشق وعاشقیه
هرسه نفرمون بدون ترس واقعیت رو گفتیم،و این حرف ها شاید فقط حرف ما نباشه و حرف خیلی از آیدل ها باشه...هنوز یک ساعت از پخش برنامه نگذشته بود که خبر عاشق شدن سه تا از اعضای اکسو مثل بمب تریکید واکنش بعضیا خیلی بد واکنش خیلیا هم خوب بود که اون خوب بودنا به ما آرامش میداد...
#exo #exo_l #رمان
سهون
گریم روی صورتمون تموم شد و داخل استادیو روی صندلی ها نشسته بودیم منتظر شروع شدن ضبط برنامه...مجری اومد و برنامه شروع شد چند دقیقه به حرف های معمول گذشت
مجری:خب حالا یکم برامون از این ماجرا های پیش اومده بگید
بکهیون:ما فقط خواستیم واسه یک بار هم که شده خواسته دلمون رو انجام بدیم
مجری:خواستتون چی بود که با همچین واکنشی از کمپانی مواجه شدید؟
سهون:ببینید درسته که ما آیدلیم و وظایفی داریم نسبت به طرفدارهامون...ما سختی های زیادی کشیدیمو تحمل کردیم البته که ما خودمون این راه رو انتخاب کردیم اما خب به هرحال ماهم انسانیم،روح داریمقلب داریمچندین ساله که تبدیل شدیم به ربات های برنامه ریزی شده ای که تمام زندگیشون شده کار و تمرین ما حتی اجازه دیدن خانواده هامونم اونقدر که دلمون میخواد نداریم
مجری:پس شما از این موضوع به کمپانی شکایت بردید؟
بکهیون:نه این چیزی نبود که خودشون ندونن،ما فقط درخواستی ازشون داشتیم که ختم شد به این ماجرا البته برای ما خاتمه پیدا نکرده تا به خواستمون برسیم
مجری:اینخواسته چی هست؟
هممون ساکت شدیم
مجری:نمیگید؟
کیونگسو:ما فقط خواستیمکه ازدواجکنیم
مجری:واااااااااااوووووووو،این مشکلش کجاست؟
کیونگسو:حقیقتش اینواسه خود ماهم مشکلهوترسناک
مجری:ترس از چیآخه شما هم مثل هرانسانی دیگه حق دارید که ازدواج کنید
کیونگسو:ما ازواکنشطرفدارهامون ترسیدیم
بکهیون:من تجربه های بدی رو از ماجراهای اینجوری دارم،و واقعا برام مشکل بود تصمیمبگیرماما فکر کنم عشق قدرتش بالا تر از همه ایناست
سهون:بعضی از فن ها حتی میتونم بگم تعداد کمی از طرفدار ها راجب این موضوع ها گارد میگیرن و بعضی وقتا کارهایی میکنن و واکنش هایی دارن که واقعا واسه ما سخته و قابل هضمنیست آخه ماهمحق زندگی و انتخاب داریم...
مجری:بله شما درست میگید،خب خود کمپانی هممیتونه براتون همسر انتخاب کنه
سهون:آخه ما انتخاب هامونرو کردیم
مجری:واووپس ماجرای عشق وعاشقیه
هرسه نفرمون بدون ترس واقعیت رو گفتیم،و این حرف ها شاید فقط حرف ما نباشه و حرف خیلی از آیدل ها باشه...هنوز یک ساعت از پخش برنامه نگذشته بود که خبر عاشق شدن سه تا از اعضای اکسو مثل بمب تریکید واکنش بعضیا خیلی بد واکنش خیلیا هم خوب بود که اون خوب بودنا به ما آرامش میداد...
#exo #exo_l #رمان
۵۸.۹k
۲۴ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.