من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید

من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید ...
نیمه شب اون غنچه ی نوزاد از نگاه مرگ نمی ترسید ...
من اگه خدا بودم مادرهای دجله ی خونین نمی مردند ...
از فرات سرخ آلوده ، نو عروسها ماهی مرده نمی خوردند ...
من اگه خدا بودم دخترهای اورشلیم و غزه و صیدا ...
جای حکم تیر و نارنجک ، ترانه می نوشتند روی دیوارها ...
هر کسی جای خدا بود ، شاهد این روزگار و این زمین زار ...
دسته کم معجزه ای می کرد برای بچه های بی کس و بیمار ...

اگه کفره کلام من ، یکی حرفی بگه بهتر ...
وگرنه بازی واژه نمی بازم من کافر ...
صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن ...
به گریه میرسه از درد دل سنگ و دل آهن ...

اگه دیوار کجی ها رفته بالا تا ثریا ...
دست معمار خدا بود خشت اول من و ما ...
چه عیبی داشت اگه فردا جهان بهتر از این می شد ...
خدا میرفت و یک مادر پرستار زمین می شد ...

اگه کفره کلام من ، یکی حرفی بگه بهتر ...
وگرنه بازی واژه نمی بازم من کافر ...
صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن ...
به گریه میرسه از درد دل سنگ و دل آهن ...

من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید ...


باز تو مرا مرتدد بخوان باکی نیست ...
دیدگاه ها (۱)

آخرین نامه ی فروغ به فریدون فرخزاد برادرش هنگامی که قصد برگش...

من پری کوچک غمگینی رامی شناسم که در اقیانوسی مسکن داردو دلش ...

دم دمای ص ب ح بود...طلوع صبحی را میدیدم که غروب من بود...رد ...

محتسبمحتسب روزی به یک خاتون خوشگل گیر دادگفت رفتارت کمی تا ق...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط