در روزهایی که گمان میکنی مهرت از شهر دلم سفر کرده ،
در روزهایی که گمان میکنی مهرت از شهر دلم سفر کرده ،
کتاب شعرهایم به چاپ و آوازه اش به گوشت می رسد؛
می دانم به کتاب فروشی محبوبمان میروی و هنگام ورود به آن، یاد روزهایی میوفتی که دست در دست به ویترین این مغازه چشم میدوختیم و برایم از روزهایی میگفتی که قرار است کتابی به قلم من ، کتاب محبوب این ویترین باشد.
همچنین میدانم
کتاب را که به خانه ات ببری ،
دخترکت را روی پاهایت می نشانی و از شعرهایم برایش میخوانی.
درد این روزهایم دوا میشود وقتی دخترکت از مادرش که غرق در مجله های مد است بپرسد :
مادر!!!
تو برای پدر شعری ننوشته ای؟
و آن هنگام که صدای آرام دردانهات، همسرت را از دنیای تجملات بیرون نمیاورد، دخترکت دستهای به رنگ برفش را حلقه ی گردنت کند و بگوید:
کاش این شعرها را مادر نوشته بود.
مگر نه پدر؟
#دنیا_کاف
کتاب شعرهایم به چاپ و آوازه اش به گوشت می رسد؛
می دانم به کتاب فروشی محبوبمان میروی و هنگام ورود به آن، یاد روزهایی میوفتی که دست در دست به ویترین این مغازه چشم میدوختیم و برایم از روزهایی میگفتی که قرار است کتابی به قلم من ، کتاب محبوب این ویترین باشد.
همچنین میدانم
کتاب را که به خانه ات ببری ،
دخترکت را روی پاهایت می نشانی و از شعرهایم برایش میخوانی.
درد این روزهایم دوا میشود وقتی دخترکت از مادرش که غرق در مجله های مد است بپرسد :
مادر!!!
تو برای پدر شعری ننوشته ای؟
و آن هنگام که صدای آرام دردانهات، همسرت را از دنیای تجملات بیرون نمیاورد، دخترکت دستهای به رنگ برفش را حلقه ی گردنت کند و بگوید:
کاش این شعرها را مادر نوشته بود.
مگر نه پدر؟
#دنیا_کاف
۱.۵k
۰۷ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.