حکایت پیرمرد هر بار که می خواست اجرت
#حکایت پیرمرد هر بار که می خواست اجرت
پسرک واکسی کر و لال را بدهد،
جملهای را برای خنداندن او بر روی
اسکناس می نوشت.
این بار هم همین کار را کرد. پسرک با اشتیاق پول را گرفت و جملهای را که پیرمرد نوشته بود، خواند.
روی اسکناس نوشته شده بود: وقتی
خیلی پولدار شدی به پشت این اسکناس نگاه کن.
پسر با تعجب و کنجکاوی اسکناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه کند.
پشت اسکناس نوشته شده بود:
کلک، تو که هنوز پولدار نشدی!
پسرک خندید با صدای بلند؛ هر
چند صدای خنده خود را نمیشنید...
"اگر می خواهی خوشبخت باشی
برای خوشبختی دیگران بکوش"
#فردوس_برین
پسرک واکسی کر و لال را بدهد،
جملهای را برای خنداندن او بر روی
اسکناس می نوشت.
این بار هم همین کار را کرد. پسرک با اشتیاق پول را گرفت و جملهای را که پیرمرد نوشته بود، خواند.
روی اسکناس نوشته شده بود: وقتی
خیلی پولدار شدی به پشت این اسکناس نگاه کن.
پسر با تعجب و کنجکاوی اسکناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه کند.
پشت اسکناس نوشته شده بود:
کلک، تو که هنوز پولدار نشدی!
پسرک خندید با صدای بلند؛ هر
چند صدای خنده خود را نمیشنید...
"اگر می خواهی خوشبخت باشی
برای خوشبختی دیگران بکوش"
#فردوس_برین
۱.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹