غیرتی من
غیرتی من
پارت16
(صبح)
از خواب بیدار شدم صورتمو شستم صبحونه خوردم تا شویی بلند شد
شویی:صبح بخیر
کوی:صبح بخیر
شویی:زود اماده شو بریم
کوی:کجا؟
شویی:خرید برای خاستگاری
کوی:باشه عجله نکن اول صبحدنه بخور
شویی:توی راه یه چیزی میخوردم بدو برو لباس بپوش
لباس پوشیدم شویی هم اماده شد
شویی:من رانندگی میکنم
کوی:باشه
رفتیم یه پاساژ بزرگ وایسادیم رفتیم توی پاساژ لباساشو دوست نداشتم داشتم از پاساژ میومدم بیرون که چشمم خورد به یه لباس مشکی خیلی قشنگ بود و همچنین سکسی میخواستم امشب شی یان رو اذیت کنم رفتم توی مغازه
مغازه دار:سلام
کوی:سلام اون لباس پشت ویترین رو میخوام
مغازه دار بهم داد پوشیدم بهم میومد
کوی:خوبه؟
شویی:اره خیلی بهت میاد اینو برای کجا میخوای
کوی:برای خواستگاری
(نویسنده:بچه ها من نمیدونم چینی ها برای عروسی چیکار میکنن برای همین مثل مراسم ایرانی ها مینویسم)
شویی:حس نمیکنی خیلی برای خواستگاری مناسب نیست؟
کوی:خودم میدونم مناسب نیست میخوام شی یان رو تحریک کنم
شویی:اسکلی؟
کوی:نه دیوونه ام
شویی:خوبه خودتم فهمیدی
کوی:تازه این اول کار
شویی:دیگه میخوای چه گوهی بخوری؟
کوی:میبینی
شویی:بدبخت شی یان
لباس رو خریدیم رفتیم
شویی:بریم ارایشگاه
کوی:نمیخواد من همین طوری خوشگلم
شویی:اره خوشگلی ولی
کوی:ولی نداره بریم خونه یه ارایش ساده میکنم
شویی:باشه
رفتیم خونه ساعت 6 بود لباس پوشیدم ارایش ملایم کردم دایی و زن دایی اومدن
دایی:دختراا
از پله ها رفتم پایین
کوی:سلام دایی
دایی رو بغل کردم خشک شده بود انگار
دایی:این چه لباسیه؟
کوی:شویی برام انتخاب کرد گفت خیلی خوشگله
شویی:دروغ...
کوی:شویی خفه شو (اروم)
دایی:اهان
دایی و زن دایی نشستن منم رفتم توی اتاق که زنگ خونه رو زدن رفتم پایین دیدم شی یان اومده منتظر بودم که مامان باباشم بیان ولی درخونه و بستن شی یان با همه سلام داد از پله ها رفتم پایین خیلی عادی سلام کرد نشست منم رفتم توی اشپز خونه خدمتکار میخواست نوشیدنی بیاره که از دستش گرفتم
خدمتکار:خانم خودم میبرم
کوی:لازم نیست خودم میبرم
خدمتکار رفت یه پودر در اوردم ریختم توی نوشیدنی اون پوردی که ریختم....
(تصویر دوم لباس کوی)
پارت16
(صبح)
از خواب بیدار شدم صورتمو شستم صبحونه خوردم تا شویی بلند شد
شویی:صبح بخیر
کوی:صبح بخیر
شویی:زود اماده شو بریم
کوی:کجا؟
شویی:خرید برای خاستگاری
کوی:باشه عجله نکن اول صبحدنه بخور
شویی:توی راه یه چیزی میخوردم بدو برو لباس بپوش
لباس پوشیدم شویی هم اماده شد
شویی:من رانندگی میکنم
کوی:باشه
رفتیم یه پاساژ بزرگ وایسادیم رفتیم توی پاساژ لباساشو دوست نداشتم داشتم از پاساژ میومدم بیرون که چشمم خورد به یه لباس مشکی خیلی قشنگ بود و همچنین سکسی میخواستم امشب شی یان رو اذیت کنم رفتم توی مغازه
مغازه دار:سلام
کوی:سلام اون لباس پشت ویترین رو میخوام
مغازه دار بهم داد پوشیدم بهم میومد
کوی:خوبه؟
شویی:اره خیلی بهت میاد اینو برای کجا میخوای
کوی:برای خواستگاری
(نویسنده:بچه ها من نمیدونم چینی ها برای عروسی چیکار میکنن برای همین مثل مراسم ایرانی ها مینویسم)
شویی:حس نمیکنی خیلی برای خواستگاری مناسب نیست؟
کوی:خودم میدونم مناسب نیست میخوام شی یان رو تحریک کنم
شویی:اسکلی؟
کوی:نه دیوونه ام
شویی:خوبه خودتم فهمیدی
کوی:تازه این اول کار
شویی:دیگه میخوای چه گوهی بخوری؟
کوی:میبینی
شویی:بدبخت شی یان
لباس رو خریدیم رفتیم
شویی:بریم ارایشگاه
کوی:نمیخواد من همین طوری خوشگلم
شویی:اره خوشگلی ولی
کوی:ولی نداره بریم خونه یه ارایش ساده میکنم
شویی:باشه
رفتیم خونه ساعت 6 بود لباس پوشیدم ارایش ملایم کردم دایی و زن دایی اومدن
دایی:دختراا
از پله ها رفتم پایین
کوی:سلام دایی
دایی رو بغل کردم خشک شده بود انگار
دایی:این چه لباسیه؟
کوی:شویی برام انتخاب کرد گفت خیلی خوشگله
شویی:دروغ...
کوی:شویی خفه شو (اروم)
دایی:اهان
دایی و زن دایی نشستن منم رفتم توی اتاق که زنگ خونه رو زدن رفتم پایین دیدم شی یان اومده منتظر بودم که مامان باباشم بیان ولی درخونه و بستن شی یان با همه سلام داد از پله ها رفتم پایین خیلی عادی سلام کرد نشست منم رفتم توی اشپز خونه خدمتکار میخواست نوشیدنی بیاره که از دستش گرفتم
خدمتکار:خانم خودم میبرم
کوی:لازم نیست خودم میبرم
خدمتکار رفت یه پودر در اوردم ریختم توی نوشیدنی اون پوردی که ریختم....
(تصویر دوم لباس کوی)
۴.۶k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.