غیرتی من
غیرتی من
پارت15
کوی:مافیا(با خنده)اولن که اگر مافیا چرا باید مدیر شرکت هم باشه بعدشم بچه گیر اوردی داری ایسگا میکنی؟
دیلان وانگ:تو خودتم هنوز مطمعن نیستی اون مدیر شرکت شده تا کسی بهش شک نکنه
با حرفاش خشکم زد فکر میکردم داره دروغ میگه ولی مردی که اندازه بابامه برای چی باید دروغ بگه
دیلان وانگ:میدونم الان تعجب کردی وقتی باهمدیگه ازدواج کردین یه سر به انباری هم بزن
گوشی رو قطع کرد
شویی:کی بود؟چی گفت؟
کوی:اون دفعه یک یه نفر دزدید اون بود بعدش گفت شغل شی یان مافیا
شویی:چرت گفته مافیا اره گنگستر(با خنده)
کوی:مرده اندازه بابامه چرا باید دوغ بگه
شویی:نمیدونم ولی من همیشه فکر میکردم مافیا توی فیلمان
کوی:نمتونم با یه مافیا توی یه خونه باشم
شویی:مطمعن که نیستی
کوی:اره
رفتم توی اتاقم زنگ زدم به شی یان
شی یان :بله(سرد)
کوی:تو بجز شرکتت شغل دیگه ای هم داری؟
شی یان یه دفعه صداش جدی شد
شی یان:نه برای چی؟
کوی:همین طوری
شی یان:باشه خدافظ
کوی:من...
گوشی رو قطع کرد
کوی:کصخله
مامانم رنگ زد
کوی:سلام مامانننن
مامان:سلام فدا بشم من خوبی؟
کوی:مرسی مامان تو خوبی؟
مامان:منم خوبم دختره گلم
کوی:خداروشکر
مامان:دیشب کجا بودی
کوی:خونه
مامان:دروغ نگو داییت همچی رو بهم گفت
کوی:واییی
مامان:میشنویم
کوی:همچی رو براش توضیح دادم
مامان:فکر مبکمم پسر خوبیه
کوی:اوم
مامان:میخوای باهاش اردواج کنی؟
کوی:اره
مامان:فردا بگو بیان برای خاستگاری برای عروسی هم ما میایم
کوی:باشه مامان خدافظ
مامان:من به داییت میگم خدافظ
دوباره زنگ زدم به شی یان
شی یان:دوباره چیه؟
کوی:فردا بیا خاستگاری
شی یان:باشه
گوشی رو قطع کردم شویی اومد توی اتاق
شویی:فردا خاستگار میاد برات
کوی:تو از کجا فهمیدی
شویی:مامانت بهم گفت
کوی:فکر میکنم انقدر که مامانم به تو نزدیکه من بهت نزدیک نیستم
شویی:خودمم همبن حسو دارم
کوی:ییا بخوابیم
شویی:فردا باید زود بلندشیم بریم لباس بخریم بعدش بریم ارایشگاه برای خاستگاری
کوی:وای مگه برای خاستگاری هم میرن ارایشگاه
شویی:خب نه ولی ما میریم
کوی:بمیری
افتادم روی تخت شویی هم افتاد زود خوابم برد....
پارت15
کوی:مافیا(با خنده)اولن که اگر مافیا چرا باید مدیر شرکت هم باشه بعدشم بچه گیر اوردی داری ایسگا میکنی؟
دیلان وانگ:تو خودتم هنوز مطمعن نیستی اون مدیر شرکت شده تا کسی بهش شک نکنه
با حرفاش خشکم زد فکر میکردم داره دروغ میگه ولی مردی که اندازه بابامه برای چی باید دروغ بگه
دیلان وانگ:میدونم الان تعجب کردی وقتی باهمدیگه ازدواج کردین یه سر به انباری هم بزن
گوشی رو قطع کرد
شویی:کی بود؟چی گفت؟
کوی:اون دفعه یک یه نفر دزدید اون بود بعدش گفت شغل شی یان مافیا
شویی:چرت گفته مافیا اره گنگستر(با خنده)
کوی:مرده اندازه بابامه چرا باید دوغ بگه
شویی:نمیدونم ولی من همیشه فکر میکردم مافیا توی فیلمان
کوی:نمتونم با یه مافیا توی یه خونه باشم
شویی:مطمعن که نیستی
کوی:اره
رفتم توی اتاقم زنگ زدم به شی یان
شی یان :بله(سرد)
کوی:تو بجز شرکتت شغل دیگه ای هم داری؟
شی یان یه دفعه صداش جدی شد
شی یان:نه برای چی؟
کوی:همین طوری
شی یان:باشه خدافظ
کوی:من...
گوشی رو قطع کرد
کوی:کصخله
مامانم رنگ زد
کوی:سلام مامانننن
مامان:سلام فدا بشم من خوبی؟
کوی:مرسی مامان تو خوبی؟
مامان:منم خوبم دختره گلم
کوی:خداروشکر
مامان:دیشب کجا بودی
کوی:خونه
مامان:دروغ نگو داییت همچی رو بهم گفت
کوی:واییی
مامان:میشنویم
کوی:همچی رو براش توضیح دادم
مامان:فکر مبکمم پسر خوبیه
کوی:اوم
مامان:میخوای باهاش اردواج کنی؟
کوی:اره
مامان:فردا بگو بیان برای خاستگاری برای عروسی هم ما میایم
کوی:باشه مامان خدافظ
مامان:من به داییت میگم خدافظ
دوباره زنگ زدم به شی یان
شی یان:دوباره چیه؟
کوی:فردا بیا خاستگاری
شی یان:باشه
گوشی رو قطع کردم شویی اومد توی اتاق
شویی:فردا خاستگار میاد برات
کوی:تو از کجا فهمیدی
شویی:مامانت بهم گفت
کوی:فکر میکنم انقدر که مامانم به تو نزدیکه من بهت نزدیک نیستم
شویی:خودمم همبن حسو دارم
کوی:ییا بخوابیم
شویی:فردا باید زود بلندشیم بریم لباس بخریم بعدش بریم ارایشگاه برای خاستگاری
کوی:وای مگه برای خاستگاری هم میرن ارایشگاه
شویی:خب نه ولی ما میریم
کوی:بمیری
افتادم روی تخت شویی هم افتاد زود خوابم برد....
۴.۳k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.