غیرتی من
غیرتی من
پارت 14
یوان:من هیچ جا نمیرم تا جواب سوالم رو ندی
کوی:انقدر بمون که زیر پات علف سبزشه
رفتم توی اتاق درو محکم بستم پریدم روی تخت خوابیدم
از خوا بیدار شدم هوا تاریک بود بلند شدم رفتم بیرون که دیدم همه نشستن رفتم از پله ها پایین اب خوردم اومد نشستم روی مبل
یوان:میشنویم دیشب کجا بودی؟
کوی:ربطی نداره
یوان:دیشب چرا اومده بودی داشتی دیوونه اسکل بازی میکردی؟
کوی:اینم ربط نداره
یوان:کوی نزار اون روی سگ من بالا بیاد
کوی:بزار بالا بیاد ببینم چه گوهی میخوری؟
دایی:بسه
یوان:جنده دیشب زیر کی بودی؟
کوی:حرف دهنتو ببیند من مثل تو لاشی نیستم که هر یه ساعت با یکی باشم
که یوان یه دونه خوابوند تو گوشمدایی رفت سمتش
دایی:این چه گوهی بود خوردی هان؟
یوان:دست خودم نبود
میخواست بهم دست بزنه
کوی:یوان از خونم نری بیرون زنگ میزنم پلیس
یوان رفت یلند شدم داشتم میرفتم توی اتاقم
دایی:کجا هنوز نگفتی پسره کیه؟
کوی:لازم نمیبینم بهتون بگم من همچی رو به مامانم گفتم
رفتم توی اتاق نشستم روی تخت گریه کردم خیلی وقت بود داشت گریه میکردم که شویی اومد تو اتاق
شویی:رفتن
اومد بغلم کرد
شویی:بیا بریم پایین
با شویی رفتم پایین همچی رو براش توضیح دادم
شویی:خب چرا بهشون همینارو نگفتی
کوی:تو کدوم پسری رو دید که بری خونش و کاری باهات نداشته باشه؟
شویی:تا حالا خونه پسری نرفتم
کوی:خب اونا فکر میکنن ما کاری کردیم
شویی:زاست میگی
کوی:خب شام چی بخوریم؟
شویی:خدمتکار دامپیلینگ ماپوتوفو با برنج سرخ شده درست کرده
کوی:باشه بیا بریم بخوریم
شامم تموم شد که یه شماره ناشناس زنگ زد
کوی:بفرمایید
دیلان وانگ:فقط چند روز دیگه وقت دارین باهمدیگه ازدواج کنید
کوی:تو همونی....
دیلان وانگ:اره خودمم
کوی:کثافت اشغال ریدی تو زندگیم
دیلان وانگ:اروم باشه بهت نگفته کارش چیه؟
کوی:به عنم که کارش چیه
دیلان وانگ:مافیا.....
پارت 14
یوان:من هیچ جا نمیرم تا جواب سوالم رو ندی
کوی:انقدر بمون که زیر پات علف سبزشه
رفتم توی اتاق درو محکم بستم پریدم روی تخت خوابیدم
از خوا بیدار شدم هوا تاریک بود بلند شدم رفتم بیرون که دیدم همه نشستن رفتم از پله ها پایین اب خوردم اومد نشستم روی مبل
یوان:میشنویم دیشب کجا بودی؟
کوی:ربطی نداره
یوان:دیشب چرا اومده بودی داشتی دیوونه اسکل بازی میکردی؟
کوی:اینم ربط نداره
یوان:کوی نزار اون روی سگ من بالا بیاد
کوی:بزار بالا بیاد ببینم چه گوهی میخوری؟
دایی:بسه
یوان:جنده دیشب زیر کی بودی؟
کوی:حرف دهنتو ببیند من مثل تو لاشی نیستم که هر یه ساعت با یکی باشم
که یوان یه دونه خوابوند تو گوشمدایی رفت سمتش
دایی:این چه گوهی بود خوردی هان؟
یوان:دست خودم نبود
میخواست بهم دست بزنه
کوی:یوان از خونم نری بیرون زنگ میزنم پلیس
یوان رفت یلند شدم داشتم میرفتم توی اتاقم
دایی:کجا هنوز نگفتی پسره کیه؟
کوی:لازم نمیبینم بهتون بگم من همچی رو به مامانم گفتم
رفتم توی اتاق نشستم روی تخت گریه کردم خیلی وقت بود داشت گریه میکردم که شویی اومد تو اتاق
شویی:رفتن
اومد بغلم کرد
شویی:بیا بریم پایین
با شویی رفتم پایین همچی رو براش توضیح دادم
شویی:خب چرا بهشون همینارو نگفتی
کوی:تو کدوم پسری رو دید که بری خونش و کاری باهات نداشته باشه؟
شویی:تا حالا خونه پسری نرفتم
کوی:خب اونا فکر میکنن ما کاری کردیم
شویی:زاست میگی
کوی:خب شام چی بخوریم؟
شویی:خدمتکار دامپیلینگ ماپوتوفو با برنج سرخ شده درست کرده
کوی:باشه بیا بریم بخوریم
شامم تموم شد که یه شماره ناشناس زنگ زد
کوی:بفرمایید
دیلان وانگ:فقط چند روز دیگه وقت دارین باهمدیگه ازدواج کنید
کوی:تو همونی....
دیلان وانگ:اره خودمم
کوی:کثافت اشغال ریدی تو زندگیم
دیلان وانگ:اروم باشه بهت نگفته کارش چیه؟
کوی:به عنم که کارش چیه
دیلان وانگ:مافیا.....
۳.۳k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.