دوباره عاشقم شو 🥀💔
دوباره عاشقم شو 🥀💔
پارت 7
راوی:
حاضر شدن و با هم رفتن سمت اون عمارت که نارا بود. جیمین نارا رو برای چی میخواست؟ عاشقش بود؟ یه به عنوان برده میخواستش؟ یا اصن میخواست بفروشتش؟ خودش هم نمیدونست ولی میدونست ک امکان داره عاشقش باشه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«پرش زمانی به عمارت ریوجین»
ریوجین: خب بیب اماده ای؟
هی نزدیک نارا میشد. از زیر پاهای نارا گرفت و بردش تو اتاق و نارا فقط گریه میکرد و جیغ میزد تور که بادیگارد ها هم دلمون برای اون سوخته بود به ارباب عوضیشون فقط فحش میدادن.
ریوجین نارا رو برد داخل اتاق و انداختش رو تخت و سروش میکرد تو گردن نارا و بود میکرد.
جیمین ویو:
رسیدیم عمارت.وایسا ببینم این عمارت همین حرو*زادس نکنه اون دوس پسرش باشه. رفتیم داخل و من عصبی بودم که دیدم صدای یه نفر میاد که داره درخواست کمک میکنه. یه ذره دقت کردم دیدم صدای ناراست سریع رفتم داخل اون اتاقی که صدا از میومد. درو باز کردم که دیدم ریوجین داره گردن نارا رو بو میکنه خون جلو چشمم رو گرف.
_رئیس، رئیس لطفا... ل... طفا کمکم کنید.
+الان میام. عوضی ولش کن.
ریوجین: حر*ومی اینجا چه گ*وهی میخوری؟ گمشو برو بیرون.
+به تو ربطی نداره ولش کن وگرنه مغزتو میپاشونم تو دیوار.
تفنگمو در اوردم و روش اسلحه کشیدم.
پارت 7
راوی:
حاضر شدن و با هم رفتن سمت اون عمارت که نارا بود. جیمین نارا رو برای چی میخواست؟ عاشقش بود؟ یه به عنوان برده میخواستش؟ یا اصن میخواست بفروشتش؟ خودش هم نمیدونست ولی میدونست ک امکان داره عاشقش باشه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«پرش زمانی به عمارت ریوجین»
ریوجین: خب بیب اماده ای؟
هی نزدیک نارا میشد. از زیر پاهای نارا گرفت و بردش تو اتاق و نارا فقط گریه میکرد و جیغ میزد تور که بادیگارد ها هم دلمون برای اون سوخته بود به ارباب عوضیشون فقط فحش میدادن.
ریوجین نارا رو برد داخل اتاق و انداختش رو تخت و سروش میکرد تو گردن نارا و بود میکرد.
جیمین ویو:
رسیدیم عمارت.وایسا ببینم این عمارت همین حرو*زادس نکنه اون دوس پسرش باشه. رفتیم داخل و من عصبی بودم که دیدم صدای یه نفر میاد که داره درخواست کمک میکنه. یه ذره دقت کردم دیدم صدای ناراست سریع رفتم داخل اون اتاقی که صدا از میومد. درو باز کردم که دیدم ریوجین داره گردن نارا رو بو میکنه خون جلو چشمم رو گرف.
_رئیس، رئیس لطفا... ل... طفا کمکم کنید.
+الان میام. عوضی ولش کن.
ریوجین: حر*ومی اینجا چه گ*وهی میخوری؟ گمشو برو بیرون.
+به تو ربطی نداره ولش کن وگرنه مغزتو میپاشونم تو دیوار.
تفنگمو در اوردم و روش اسلحه کشیدم.
۲.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.