دوباره عاشقم شو 💔🥀
دوباره عاشقم شو 💔🥀
پارت 6
دیگ هولش دادم عقب ک جدا شد و یدونه اروم زدم دم گوشش.
_لبم درد گرفت رئیس این چه کاری بود؟
+خ... خب نارا میدونی چیه؟(دستشو برد پشت گردنش)
_رئیس اتفاقی افتاده؟(نگران)
+نه نه هیچی چیزی نیس. میتونی بری سر کارت.
_اوهوم فعلا.(تعظیم کرد)
انقد عصبی بودم. یعنی چی؟ که میاد منو میبوسه. رفتم سر کارم و کارم تموم شد و دیگ رفتم خونه. داشتم فیلم میدیدم ک در خونه زدم شد ساعت 8 و نیم بود و با یه تاپ نیم تنه و یه شلوارک کوتاه مشکی پوشیدم. رفتم درو باز کردم یه مرده بود.
مرده: خانم شما باید با ما باید ارباب دستور دادن.
_ارباب کیه؟ من برا چی با شما بیام؟
مرده: من نباید توضیح بدم فقط شما باید با ما بیاید.
_من نه. کی گفته باید بیام؟
خواستم در رو ببند که مانع در شد و منو از دستام گرف و منو برد انداخت تو یه ون و منو بردن به یه عمارت. وقتی پیاده شدم جلو یه عمارت خیلی خوشگل بودم و منو بردن تو. داخل روی مبل یه آقای نشسته بود.
؟؟: هوا بیبی گرل بالاخره پیدا کردم.
_تو دیگ کی هستی؟
پشتش بهم بود و نمیدیدم صورتش رو.
؟؟: تو اون چن ماه که برای من نشدی. اما الان برای من میشی بیب.
_عوضی به من نگو بیب.
؟؟: خب بریم تو کارش.
_(تو ذهنش: وای نکنه اونی که فک میکنم باشه؟ نه نه امکان نداره برگشته باشه)
(خب بزارید یه چیزی رو واضح بگم: ریوجین اکس ناراعه که چن ماه با هم بود و بعد ریوجین خیانت کرد و اینک ریوجین یه شرکت داره که رقیب جیمینه.)
_عوضی بعد 1 سال برگشتی و الان میخوای منو برای خودت کنی؟ یادته چجوری بهم خیانت کردی؟(گریه)
ریوجین: هیششش. صداتو نگر دار برای اون موقعی که داشتی زیر جون میدادی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درس زمانی به ساعت 8:45 دقیقه به عمارت جیمین.
بادیگارد: ارباب پیدا کردیمش.
+اومممم. خوبه.
بادیگارد: حاضر شید با هم بریم
پارت 6
دیگ هولش دادم عقب ک جدا شد و یدونه اروم زدم دم گوشش.
_لبم درد گرفت رئیس این چه کاری بود؟
+خ... خب نارا میدونی چیه؟(دستشو برد پشت گردنش)
_رئیس اتفاقی افتاده؟(نگران)
+نه نه هیچی چیزی نیس. میتونی بری سر کارت.
_اوهوم فعلا.(تعظیم کرد)
انقد عصبی بودم. یعنی چی؟ که میاد منو میبوسه. رفتم سر کارم و کارم تموم شد و دیگ رفتم خونه. داشتم فیلم میدیدم ک در خونه زدم شد ساعت 8 و نیم بود و با یه تاپ نیم تنه و یه شلوارک کوتاه مشکی پوشیدم. رفتم درو باز کردم یه مرده بود.
مرده: خانم شما باید با ما باید ارباب دستور دادن.
_ارباب کیه؟ من برا چی با شما بیام؟
مرده: من نباید توضیح بدم فقط شما باید با ما بیاید.
_من نه. کی گفته باید بیام؟
خواستم در رو ببند که مانع در شد و منو از دستام گرف و منو برد انداخت تو یه ون و منو بردن به یه عمارت. وقتی پیاده شدم جلو یه عمارت خیلی خوشگل بودم و منو بردن تو. داخل روی مبل یه آقای نشسته بود.
؟؟: هوا بیبی گرل بالاخره پیدا کردم.
_تو دیگ کی هستی؟
پشتش بهم بود و نمیدیدم صورتش رو.
؟؟: تو اون چن ماه که برای من نشدی. اما الان برای من میشی بیب.
_عوضی به من نگو بیب.
؟؟: خب بریم تو کارش.
_(تو ذهنش: وای نکنه اونی که فک میکنم باشه؟ نه نه امکان نداره برگشته باشه)
(خب بزارید یه چیزی رو واضح بگم: ریوجین اکس ناراعه که چن ماه با هم بود و بعد ریوجین خیانت کرد و اینک ریوجین یه شرکت داره که رقیب جیمینه.)
_عوضی بعد 1 سال برگشتی و الان میخوای منو برای خودت کنی؟ یادته چجوری بهم خیانت کردی؟(گریه)
ریوجین: هیششش. صداتو نگر دار برای اون موقعی که داشتی زیر جون میدادی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درس زمانی به ساعت 8:45 دقیقه به عمارت جیمین.
بادیگارد: ارباب پیدا کردیمش.
+اومممم. خوبه.
بادیگارد: حاضر شید با هم بریم
۲.۲k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.